اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
سپهری یک نقطه عطف
[ مرتضی ممیز ] سهراب سپهری شاعر یا نقاش ؟ سپهری شاعر نقاش و یا سپهری نقاش شاعر ؟ در جائی خواندم که سپهری اولین دفتر شعرش را در نوزده سالگی منتشر کرده است . ظاهرا" این نخستین نمایشی از فعالیت های هنری او بوده است . نمی دانم که در همان اوان نقاشی هم می کرده است یا نه ؟ اما به دانشکده هنرهای زیبا که رفت حتما" براساس دستمایه و استعدادی رفته است . به خصوص که در همان هنگام هنرجوی برحسته ای بوده است و جرقه هایش از همان زمان در محیط زده شده و جلب توجهات را کرده است . هنگامی که او را شناختم او را یک نقاش یافتم . این به معنای تخطئه کار شاعری او نیست چرا که وقتی شعرهای او را می خوانید آنقدر تصویریست و آنقدر خوانا و دیدنی است که گوئی تابلوئی را با لحنی بسیار زیبا توصیف می کند . به طور کلی وقتی در هر رشته ای از هنر به پختگی برسید به شاعری در آن هنر می پردازید . منظور آن نیست که یک تابلو نقاشی با مضمون و موضوعی شاعرانه نقاشی کنید در این صورت آن بدترین نقاشی هاست که با ماسک و نقاب شعر گونه به دروغ بافی پرداخته است . بلکه منظور روح شاعرانه بیان تصویری تابلو است . بنابراین وقتی تابلوهای سپهری را نگاه می کنید در واقع همان اشعار او را می خوانید منتهی با زبانی دیگر ، با زبان تصویر . تبحر دوگانه سپهری در نقاشی و شعر گویای نکته مهم دیگریست که باید هر هنرمندی داشته باشد و آن دید و درکی همه جانبه نسبت به هر گونه و هر رشته فعالیت هنری است به این معنی که هر هنرمند باید آن چنان دید و شناخت آشنائی با هر اثر هنری چه نقاشی ، چه ادبیات چه موسیقی چه معماری چه سینما و چه تئاتر و خلاصه هر فعالیت هنری دیگر داشته باشد که بتواند به راحتی درباره آن اظهارنظر کند . کلی گوئی نکند ، گفتگو کند . با زبان آن هنرمند آشنا باشد که بداند او چه می گوید و با او گفتگو کند . بده و بستان حرفه ای کند ، صدای او را بشنود . جواب او را با حساسیت بدهد . شما هر هنرمند بزرگی را که نگاه کنید چنین است و چنین ابعادی را دارد در غیر این صورت او ماندگار نمی شود و کارش بی جواب می ماند . منعکس نمی شود و مردم به او جواب نمی دهند و با او ارتباط برقرار نمی شود . شما هر هنرمند بزرگی را در هر زمینه هنری ببینید دارای چنین ابعادی است . کارهای خوشنویسی میرعماد را نگاه کنید . به راحتی می توان دید که او معماری را می شناسد موسیقی را به خوبی می فهمد ، چون یک شاعر تمام ابعاد و حال و هوای کلمات را حس می کند . مثل یک نقاش ، طرح و رنگ و شکل و کلمه را درک می کند . چون در نوشته های میرعماد همه این خواص دیده می شود و لذا کارش بسیار محکم ، قوی و اصیل است بدون آنکه استحکام و تبلور فرهنگی میرعماد به روح و جسم کلمات لطمه ای وارد کند . خط او در عین ظرافت شکننده آن قوی و مستحکم است . شعر حافظ را نگاه کنید همه این خواص را دارد اما آن چنان قلب شما را می لرزاند که باور نمی کنید استحکام و قدرت فنون شعر او این چنین عمل می کند . دستگاه ماهور را بشنوید این آهنگ را کسی یا کسانی ساخته اند که با هر هنر دیگر همین اخت و خلوص و نزدیکی را داشته اند . به این مرزها زورکی نمی توان وارد شد و زورکی نمی توان با حرفها و بررسی و نقدهای خودمان اثری را خراش بدهیم ، پاره کنیم و زخمی کنیم باید به جائی برسیم که به هر چیز که نگاه می کنیم ، نگاهمان آشنا باشد . همه چیز را شفاف ببینیم ، نگاهمان از همه چیز رد شود به عمق دل آن برسد . باید به یک درک شفاف رسید تا انعکاس شفافیت های دیگر را از خود رد کنیم . کارهای سپهری را نگاه می کنیم می بینیم از چنین خواصی و ابعادی برخوردار است . پس او را می توان واقعا" یک هنرمند نامید. او متاسفانه کوتاه زندگی کرد و در پنجاه و یک سالگی عمرش تمام شد و این واقعا" خیلی غم انگیز است . به خوبی می توان تصور کرد که اگر زنده می بود او به جائی می رسید که مطمئنا" نقطه عطفی می شد . آثارش چنین پیامی را می دهند ... برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
كتاب «خانه دوست كجاست»،يكي ديگر از کتابهای مجموعه «در ترازوي نقد» انتشارات «سخن»، به بررسي زندگي، اشعار و انديشه سهراب سپهري پرداخته است. در اين كتاب كه توسط سارا ساور سفلي تاليف شده، مقالاتي از چهره هاي شعر و ادب مانند شاهرخ مسكوب، غلامحسين يوسفي، احمد شاملو، منوچهر آتشی و حسين پاينده آمده است. «سهراب از نظر محتوا و معنا نيز نتوانست شعر را از آن حالت بسيار منطقي و حساب شده سنتي بيرون بياورد تا به جاي صادر كردن حكمهاي كلي و ارايه تصويرهاي دقيق و سرراست، در پي رسيدن به دريافت هاي حسي و ادراكهاي لحظهاي از جهان پيرامون خود باشد.» اينها بخشي از نوشتههاي مولف كتاب درباره ويژگيها و زبان شعري سهراب است. وي در بخشي ديگر به گرايش سهراب به عرفان خاور دور اشاره كرده است و اينكه در شعر او ردپايي از وقايع روزگارش ديده نميشود. اولين بخش كتاب «خانه دوست كجاست» به سالشمار سهراب سپهري اختصاص دارد. در فصل يادداشتهاي سهراب، يادداشتي با عنوان «كارهاي هنري آغاز و انجام ندارد»، ديده ميشود. وي در اين يادداشت درباره پيشينه شعر و ادب در ايران اينگونه نوشته است: «ايران ميهن عزيز از قديمترين ادوار تاريخي مهد شعر و ادب بوده و در آغوش خود فردوسيها، سعديها و حافظها، پرورانده است كه آثار نبوغ و عظمتشان صفحات كتاب و تاريخ تمدن گذشته ما را زينت داده است.» در قسمت گفتوگو نيز دو گفتوگو با پروانه سپهري(خواهر سهراب) با نام «نشاني از دوست» و «آن روح عجيب» درج شده است. اين كتاب بخشي با نام «نقدها و خاطرات» دارد كه در آن مقالات «بازتاب اسطوره در اشعار سهراب سپهري»( ابوالقاسم اسماعيلپور)، «عرفان نابهنگام»( احمد شاملو)، «قصه سهراب و نوشدارو»(شاهرخ مسكوب) «يادي از سهراب»( نصرت رحماني)، «سهراب و تاثير از فروغ»(مهدي اخوان ثالث)، «صياد لحظهها»( داريوش آشوري) و«ديدگاه مشترك والتويتمن و سهراب سپهري»( دكتر حسين پاينده) درج شده است.«سهراب در شعر ديگران» نيز از سرفصلهاي ديگر كتاب است كه «در رهگذر باد»(سياوش كسرايي)، «يگانگي»( فريدون مشيري)، «مرگت زوال شتاب است»(سيمين بهبهاني)، «در مشرق پياله»(نصرت رحماني) و مقاله «سهراب و سيمرغ» نوشته نادر نادرپور مطالب آن را تشكيل ميدهند.«صداي پاي آب»، «نشاني»، «واحهاي در لحظه»، «پشت درياها»، «در گلستانه» و «سوره تماشا» از جمله اشعار اين شاعر است كه در اين مجموعه گنجانده شده. كتابهاي «حرفهايي درباره سپهري»، «سهراب سپهري صياد لحظهها»، «سهراب و فروغ از ديد اخوان»، «عاشق هميشه تنهاست» و «سهراب سپهري مفهوم تا تصوير»، به ترتيب نوشته منوچهر آتشي، داريوش آشوري، مهدي اخوان ثالث و كريم امامي از جمله منابعي است كه مولف در تاليف اين كتاب از آنها بهره گرفته است و در بخش كتابنامه كه از صفحه 407 تا 417 كتاب را به خود اختصاص داده، آمده است. در فصل «سهراب به روايت عكس»، عكسهايي از دوران نوجواني سهراب تا دوران ميانسالي، تعدادي از آثار او و در نهايت تصويري از مقبرهاش در كاشان به چاپ رسيده است. «يادداشتهايي از سهراب»، «گفتوگوها»، «نقدها و خاطرات»، «سهراب در شعر ديگران»، «چند شعر از سهراب» «كتابنامه»، «اعلام» و «سهراب به روايت عكس»، عناوين فصل هاي مختلف اين كتاب است. «خانه دوست كجاست»( نقد و تحليل اشعار سهراب سپهري) به اهتمام سارا سارو سفلي، بهار امسال(88) به شمارگان 1650 نسخه به چاپ دوم رسيد. برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
تمامی اشعار سهراب سپهری تحت فرمت جاوا مخصوص گوشی های موبایل
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
نويسنده: بابك صحرانوردبرخي از متفكران غربي به اين نتيجه رسيدند در عصري كه كشتن فرديت ها نوعي ارزش تلقي مي شود، بازگشت به گذشته يا مذهب وعرفان تنها دريچه نجات بخش انسان معاصر است . ماكس هوركهايمر يكي از اعضاي بلند پايه مكتب فرانكفورت آلمان معتقد بود كه درعصري كه سخن از حذف فرديت ها ست بايد به ارزش فرديت ايمان داشته باشيم . او خود را با چيزي كه آن را " گرايش به سمت جهاني عقلاني شده، خودكار و كاملاً اداره شده" مي ناميد در تعارض مي ديد. عقيده داشت درعصري كه تمايل به حذف استقلال فرد وجود دارد جز تمايلات مذهبي، هيچ اميدي براي آزادي ولو محدود وجود ندارد. مقدمه: برخي از متفكران غربي به اين نتيجه رسيدند در عصري كه كشتن فرديت ها نوعي ارزش تلقي مي شود، بازگشت به گذشته يا مذهب وعرفان تنها دريچه نجات بخش انسان معاصر است . ماكس هوركهايمر يكي از اعضاي بلند پايه مكتب فرانكفورت آلمان معتقد بود كه درعصري كه سخن از حذف فرديت ها ست بايد به ارزش فرديت ايمان داشته باشيم . او خود را با چيزي كه آن را " گرايش به سمت جهاني عقلاني شده، خودكار و كاملاً اداره شده" مي ناميد در تعارض مي ديد. عقيده داشت درعصري كه تمايل به حذف استقلال فرد وجود دارد جز تمايلات مذهبي، هيچ اميدي براي آزادي ولو محدود وجود ندارد. 1 اين نوع تفكرغربي همزاد خاصي در ايران و در آثار يكي از شاعران معاصر ما به نام سهراب سپهري دارد وهدف اين مقاله نيز نگاه اسطوره اي سهراب سپهري به انسان و هستي و برخورد و تلاقي انديشه ي شعري سهراب با عارفان شرقي چون لائوتسه و بودا است. گفته شده كه شعرهاي سهراب بشدت متأثر از افكارعارف هندي كريشنا مورتي ست . اما در واقع خود كريشنا مورتي نيز اساس انديشه هايش را از فلسفه ي اين دو عارف كسب كرده است. بدين ترتيب افكار مورتي نيز شرحي امروزي و مدرن از انديشه هاي اين دواستاد است .
لائوتسه، بودا و سپهري مروري دقيق در شعرهاي سهراب نشان مي دهد كه نوع جهان بيني يا هستي شناسي او( نحوه نگرش شاعر به هستي و پديده هاي آن) ازچه جايگاهي برخوردار است و تلاقي آنها با انديشه ها و دغدغه هاي كدامين متفكران همسو ست . اگر بخواهيم مضمون كلي آثار او بخصوص در چهار مجموعه آخر را به شكل يك روايت ساده داستاني بدون تعليق بنويسيم اين متن به دست مي آيد: قهرمان شعرهاي سپهري سالكي ست در جاده معرفت به قصد دريافت همه ي چيزها كه درقلب هستي و انسان در جريان است و سلوك او نيزدر پي معنا دادن از طريق كشف و شهود ضميرش معنا مي يابد. او رونده اي ست كه طي طريق كرده و زمان ها را در نورديده است، اگر چه ازگذشته بريده و سوداي آينده را نيز ندارد در زمان اكنون به سر برده و شارح بودن خود است. نگاه او به بيرون و درون، نگاهي در لحظه و خالي از واسطه است: سفر مرا به زمين هاي استوايي برد/ و زير سايه آن بانيان سبز تنومند/ چه خوب يادم هست/ عبارتي كه به ييلاق ذهن وارد شد:/ وسيع باش، و تنها، و سر به زير، و سخت. 2 و در اين سفر خواهد آموخت كه : و من مفسر گنجشك هاي دره گنگم؟ / و گوشواره عرفان نشان تبت را/ ولي مكالمه، يك روز، محو خواهد شد / و شاهراه هوا را / شكوه شاه پرك هاي انتشارحواس/ سپيد خواهد كرد. 3
اين منش و سلوك در واقع به كهن ترين تفكر مشرق زمين يعني تفكر تائو در نوشته هاي استاد كهنسال چيني يعني لائوتسه باز مي گردد. لائوتسه اساساً مرد انتقاد بود. حرفهاي پوچ و عقيده هاي بي مغز و بي معني را با قضاوتي سخت و تند نابود مي كرد. از تمدن عهد خود بيزار بود و خود را به آغوش آسايش بخش عرفان، تصوف و تفكر باطني انداخته بود. تعليمات او به نوعي شكاكي و بدبيني نيز منجر شد كه نداي بازگشت به طبيعت را درمي داد و همچون ژان ژاك روسو مي خواست انسان را دوباره به دنياي جنگل برگرداند.
لائوتسه فلسفه ي تائو(طريقت) را بنياد نهاد وهمه ي آثار مكتوب را رد كرد و معتقد بود دانش فضيلت نيست ، زيرا برخي از شرورترين افراد جهان مردم تحصيل كرده و دانشمند بوده اند. ( ياد آور اين شعر حافظ: تكيه بر تقوا و دانش در طريقت كافريست ) او معتقد بود به كار بستن تائو براي روشن فكر شدن نيست، بلكه براي ساده ماندن است. 4
در چين توجه به انسان جلب نظر مي كند و به همين دليل فكر چيني كاملاً به طرف اخلاق و جلوه ي خارجي و عيني اشياء متوجه مي شود. تعليم لائوتسه هدف حكمت و فلسفه را نيل به زندگي معقول مي شمرد و نيل به اين مقصود را موقوف به درك مفهوم تائو مي پنداشت. اين تائو كه او آن را "نظم كل" يا "نظام عالم" تلقي مي كرد ظاهراً قبل از لائوتسه هم درحكمت چيني شناخته شده بود ولي او اولين كسي بود كه آن را مبناي يك تعليم اخلاقي منظم ساخت و نوعي اخلاق رواقي از آن به وجود آورد كه توانست صلح و آرامش را در بين انسان ها تضمين كند.5 لائوتسه استدلال مي كند كه انسان شرطي شده است و معتقد است خود يك پديده بيگانه درذهن است. بايد دست از تعبير و تفسير برداريم. بايد در خويش تأمل كرد. اين رقابت و مقايسه است كه زندگي انسان را تباه مي كند. آيا مي توانيد ديگران را دوست بداريد/ آيا مي توانيد از ذهن خود دست بكشيد؟/ وقتي مردم برخي چيزها را زيبا مي دانند / چيزهاي ديگر زشت مي شوند. / وقتي مردم برخي چيزها را خوب مي دانند / چيزهاتي ديگر بد مي شوند / سخت و ساده يكديگر را پشتيبانند 6 دهانت را ببند،/ حواست را ناديده بگير،/ زندگي ات را فراموش كن،/ گره هايت را باز كن، / نگاهت را نرم و لطيف كن، / و گرد و خاكت را بتكان؛/ اين هويت اصلي توست./ چون تائو باش7.
و در نمونه اي ديگر: تائو هميشه در آرامش است / بدون رغابت غلبه مي كند / بدون سخن گفتن پاسخ مي دهد / تائو مركز هستي است./ تائو گنج انسان نيك است/ و پناه انسان بد 8 و سهراب در تاكيد گفتار او مبني بر اينكه نبايد بين نگرنده و نگريسته چيزي واسطه باشد واز ذهنيت سازي دست بكشيم، مي گويد: پرده را برداريم:/ بگذاريم كه احساس هوايي بخورد./ بگذاريم بلوغ ، زير هر بوته كه مي خواهد بيتوته كند./ بگذاريم غريزه پي بازي برود./ كفش ها را بكند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد. 9 شعرهاي مسافر، صداي پاي آب و حجم سبز در واقع شرح كشاف و استعاري كتاب لاتوتسه به نام تائو ت چنگ مي باشد كه شايد يكي از اولين كتاب هايي باشد كه انديشه هايش را به شكل و سياق شعربيان كرده است. شاعرعارف ما از شهر واز قيل و قال دنياي درهم و برهم بيزار است و خودرا به آغوش پاك و بي آلايش طبيعت و روستا در افكنده تا جانش را مهياي دريافت هاي نوراني الوهي كند.
مي خواهد نگاهي باشد مابين خود و طبيعت به عنوان مظهر و مخلوق ذات برتر و هيچ واسطه اي را بر نمي تابد. در فلسفه ذن بودا نيز سالك مي آموزد كه به پديده ها بدون واسطه و آموزش هاي قبلي بنگرد چرا كه همين واسطه ها او را از دريافت هاي خالص و ناب دور مي سازد. مولفه هايي چون آب، روشنايي، گل سرخ، رفتن و بودن، برگ درختان، .. همه برگرفته از قاموس تفكر لائو تسه و بودا مي باشد كه سهراب با نگاهي آشنايي زدايانه وعمقي استعاري به آنها طراوتي ديگر بخشيده است. پيرو آئين بودا، زندگي را " شدن" پويا مي بيند و نه " بودن" ساكن و راكد. همه ي پديده هاي جهان را فاني و دستخوش دگرگوني دايم مي يابد . همه چيزها يا در حال به وجود آمدن و تولد هستند و يا در حال تخريب و انهدام و مرگ. بر طبق اين آئين، دلبستگي به هر چيز ناپايدار، مولد رنج است. اما مي توان رنج را باز داشت. روش بازداشتن رنج از طريق پيروي از اصول هشتگانه است. پس يك بودايي با توان عملكرد كامل يك انسان اخلاقي، هشيار، هماره در كسب دانش كوشا و از بند طلب و آرزو آزاد است . پيروان بودا بيش از آنكه تحت تأثير عواطف خود باشند، به دنبال درك و مفهوم همه چيزند. آئين بودا طريقي تنهاست كه به شدت انفرادي است و در جهت دروني هدايت مي شود. آئيني است كه "خود" سنديت و درستي را تصديق مي كند و نيازي به اعتبار ديگري ندارد. 10 من به مهماني دنيا رفتم:/ من به دشت اندوه، / من به باغ عرفان،/ من به ايوان چراغاني دانش رفتم./ رفتم از پله مذهب بالا/ تا ته كوچه شك / من به ديدار كسي رفتم درآن سرعشق 11 در مکاتب دراویش کردستان چنین موضوعی نیز صدق مي كند. دراویش مکتب قادریه که سلسه آنها به عبدالقادر جیلانی یا گیلانی می رسد اساس اعتقادشان بر مستی روح و نشئه الهی و شادی، جنبش و رقص است. درویش یا سالک با این شيوه در صدد دريافت جرعه ای از نور معرفت است. اما دراویش مکتب نقشبندیه بر خلاف انها معتقدند سالک باید چشم جان خود را بر تمامی این مسائل بسته نگه دارد و تماماً به ریاضت نفس، قبض، انزوا، دوري و كناره گيري از مردم مشغول باشد تا از چشمه ی الهی فیضی به او برسد. از نظر سهراب همه چیز خلق شده با هدف خاصی و همه باید خوب و انسان باشند. شعر سپهری در زمانه ی کشتن فردیت ها و جنگ و خونریزی شعری آرامش بخش است. و به اعتقاد دشمنانش شعری عوامانه شعر و البته فریب کارانه چرا که چشم خود را به روی بی عدالتی ها بسته و می گوید همه خوبند. شما اشتباه فکر می کنید. " چشمها را باید شست جور دیگر باید دید." 12 انديشه اسطوره اي : انسان پيش از مدرنيته بطور غالب شيوه " انديشيدن اسطوره اي" داشت. كاسيرر آن را" انديشه اسطوره اي mythical thinking" خواند. كه در نظريه او شكلي از انديشه بود و به اين ترتيب دو"جهان بيني" شكل گرفت كه يكي بر"جهان بيني اسطوره اي" و ديگري بر"جهان بيني تجربي – علمي" استوار مي شد. اولي انديشه اي افسانه اي و رويايي يا گمان پردازانه و تصوري بود كه شايد بيشتر از ذهنيت خرد گريز انسان بر مي خواست و دومي انديشه اي مبتني بر واقعيت عيني و ملموس، تجربه پذير و قابل سنجش و تكرار به شمار مي آيد. 13 نگاه كلي و اسطوره اي سهراب به انسان اين است كه او به انسان خوب جهاني بدون توجه به نيازهاي روانشناختي و اجتماعي نظردارد. نگاه سهراب در كل به انسان يك نگاه خاص در يك دوره زماني خاص نيست. او به انسان در كل تاريخ بشريت مي نگرد. انسان اسطوره اي روئين تن . شعربلند صداي پاي آب، و شعرهاي كوتاه پشت درياها، واحه اي در لحظه، نشاني، پيغام ماهي ها، آب و تعدادي ديگر ازمجموعه شعرحجم سبز و مسافر سرشار از حس انديشه ي اسطوره اي است: قايقي خواهم ساخت/ خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از اين خاك غريب/ كه در آن هيچ كسي نيست كه در بيشه عشق / قهرمانان را بيدار كند. / قايق از تور تهي / و دل از آرزوي مرواريد/ همچنان خواهم راند. 14
اگر شعری از اورا بخوانید، متوجه می شوید که هرکلمه یا واژه به دقت درکنارکلمه ی دیگر گذاشته شده تا منظور شاعر را به ما بفهماند. نگاه سپهری به مقوله ی شعر قطعاً با نگاه شاعری چون شاملو بسیار متفاوت است. سپهری شاعر را فرزانه و خردمندی می داند که باید زشتی ها و پلشتی های واقعیت این دنیا را زیبا نشان دهد. برداشت شاملو از انسان، انسان اجتماعي است كه با هيچ حكومت و نهاد قدرتي سر سازش ندارد. انساني كه بيشتر از آنكه به خود متعهد باشد به ملت و جامعه اش تعهد دارد و در اين رهگذر از مرگ و سفر و غربت لب به شكوه مي گشايد. اما سپهري انگار در هوايي ديگر سير مي كند: هر كجا هستم، باشم / آسمان مال من است ./ پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين مال من است./ چه اهميت دارد/ گاه اگر مي رويند/ قارچ هاي غربت؟ 15 شعر سهراب واقعيت را به همان شكلي كه هست، وا مي گذارد، بي آنكه چون روشنفكري دگرانديش آن را به بوته نقد بكشاند؛ چراکه هیچ چیز نازیبایی در آن نمی بيند، چرا كه بر اساس اصول انساني و اخلاقي او این انسان است که باید شعور الوهی خود را با طبیعت یکسان کند و خود را درگير مسايلي دون و پست همچون برقراري عدالت اجتماعي ، سياست و مفاهيمي از اين قبيل نكند. اين گونه زيستن خواهي نخواهي در قدم اول دل گسستن و طلب چيزي نكردن را به ذهن متبادر مي كند. در اين زمانه پر تلاطم كه شعر از رنج انسان مي گويد، شاعر در ذات خود يك آنارشيست است كه سعي در بازنمايي همه ي آن چيزهايي ست كه تا به حال ديگران از آن دم نزده اند اما با زبان خاص خود كه مختص دوره زماني هم باشد. شعر او صميمي ست. اين درست است اما شعر سهراب در فرم يك نقيضه مي سازد چرا كه اگر ما بندي از يكي از شعرهاي مجموعه حجم سبز يا شعر مسافر را برداشته و به صداي پاي آب بچسبانيم باز همين حس در شعر مي تراود و اصولا نوع شعر سهراب و تفاوتش با ديگران هم اين مي باشد.
كلام واپسين: شعرسپهري نوعي واپس گرايي و حسرت به آرامش هاي از دست رفته را درمخاطبان خاص خود بيدار مي كند كه ريشه در شكست هاي فلسفي و اجتماعي دارد. جامعه اي كه يك دوره اضمحلال وعقب ماندگي فرهنگي را آزموده، اكنون براي تسلي چنين شكست ها يي رو به سوي شعرهاي او، روانشناسي فردي، آثار و نوشته هاي عرفاي معاصرچون اشو و كريشنا مورتي و حتي روانكاوي اريك فروم و كارل هورناي مي آورد و سعي دارد اين تجربيات تلخ را در پس اين گونه آثار پنهان كند. در حقيقت گرايش به عرفان درعصرمدرنيسم به نوعي بازتاب وضع و موقعيت انسان معاصر است . انساني كه تمام زندگي خود را آنچنان صرف صداي درون مي كند كه ديگر فرياد بيرون را نمي شنود. گريز به خيال، عشق، رفتن و مهاجرت كردن از نوع انفسي، از مولفه هاي شعر سهراب به شمار مي روند . شعر سپهري بخصوص بعد از انقلاب ايران وارد قشر گسترده تري از شعرخوانان شد. تسلي بخش برخي از افرادي كه در طلب آرامش و سكون دروني، ازهياهوي انقلاب، گريزي هميشگي به شعرهاي او مي زدند و درد تنهايي و غربت خود را با خواندن " صداي پاي آب" و"حجم سبز" او تسكين مي دادند. واقعیت این است که حرف زدن در مورد شعر سهراب بسیار ساده تر از شعر فروغ و نیما و شاملو ست. فرهنگ واژگان شعرسپهري از آسمان به زمين افتاده و سپهري پيش از آنكه اين واژه ها در كوچه ها و خيابان هاي ماتم زده و تاريك روشن بريزند و رنگ تعهد اجتماعي به خود بگيرند، آنها را درسبد واژه هاي خود ريخته، رنگ عرفان و اخلاق مدرن به آنها زده، صيقلي نو داده و با ذهن شفاف خود آميخته و آنگاه به تابلوهايي به اشكال مجرد در آورده است. سپهري در دهه 30 و 40 كه اوج خفقان هاي سياسي و اجتماعي بود و هنرمندان با زبان استعاره درآن روزگار ياس، لولي وشانه سرود غم انسان سر مي دادند و جوي هاي خون از دشنه ي جلادان راه افتاده بود، حديث شقايق و زندگي و صلح سر مي داد. انگار " مردي كه در غبارگم شد" 16 را نديده بود و"در گلستانه"17 چيزي جز زمين نشئه شده از بركات الوهي را نمي ديد.
پانوشت ها: 1- مقدادي، بهرام:" فرهنگ اصطلاحات نقد ادبي"، انتشارات فكر روز ، تهران 1378 2- سپهري، سهراب:"شعر مسافر "، هشت كتاب ، انتشارات كتابخانه طهوري ، تهران 1370 3- همان 4- صحرانورد، بابك:"حكمت شرق؛ با نگاهي به فلسفه چين و هند باستان، سايت اينك فلسفه، فروردين1388 5- همان 6-لائوتسه:" تا ئوت چنگ"، ترجمه ي فرشيد قهرماني، انتشارت مثلث، تهران 1384 7- همان 8- همان 9 - سپهري، سهراب:" شعر بلند صداي پاي آب" هشت كتاب، انتشارات كتابخانه طهوري، تهران 1370 10- مينگ، دووي، استريك من، مايكل، رينولز، فرانك:" كنفوسيوس ، دائو و بودا"، ترجمه غلامرضا شيخ زين الدين، نشرمرواريد، 1384
11 - سپهري، سهراب:" شعر بلند صداي پاي آب " هشت كتاب، انتشارات كتابخانه طهوري، تهران 1370 12- همان 13- كاسيرر، ارنست:" فلسفه صورت هاي زبان"، ترجمه يدالله موقن، انتشارات هرمس، تهران 1378 14- سپهري، سهراب:" شعر پشت درياها"، مجموعه شعر حجم سبز، انتشارات كتابخانه طهوري ، تهران 1370 15- - سپهري، سهراب:" شعر بلند صداي پاي آب " هشت كتاب، انتشارات كتابخانه طهوري، تهران 1370 16- نام مجموعه شعري از نصرت رحماني كه دردهه سي و دراوج خفقان ها بر سر زبان ها بود. 17- نام شعري از سهراب سپهري از مجموعه "حجم سبز"، هشت كتاب، انتشارات كتابخانه طهوري، تهران 1370
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
تمام دکلمه های زنده یاد خسرو شکیبایی
![]() نام آلبوم : سهراب ؛ سروده های سهراب سپهری نام آلبوم : حجم سبز ؛ سروده های سهراب سپهری نام آلبوم : پری خوانی ؛ سروده های فروغ فرخزاد نام آلبوم : نشانی ها ؛ سروده های سیدعلی صالحی
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
سپهری شاعر دوران معاصر ما از کسانی است که توانسته در سلوک خود با طبیعت،پیوند برقرار کندو از این طریق معشوقه های غزل فارسی را که جانفزایی شان در ظاهر محدود به خط و خال و چشم و ابرو می شد به سمت طبیعت سوق دهد تا عناصر حیات بخش زندگی مثل آب،درخت ،گیاهان و گل ها در شعرش روح فزا باشند.او توانست از طریق طبیعت خود را با بی کرانگی کل مرتبط کند.می گوید:...من پر از نورم و شن/و پر از دارو درخت/پرم از راه از پل از رود از موج/پرم از سایه برگی در آب...
این نوشتار یک بررسی نماد شناسانه بر شعر سهراب سپهری استکه از منظر حضور نمادین برخی از صور خیال که در عالم واقع،ما به ازای آن ها را گل می نامیم،مروری به برخی از شعرهای سهراب کرده است.
نیلوفر گلی که بیشترین تاثیر گذاری و کاربرد را در شعر سپهری دارد،نیلوفر است. نیلوفر از گل هایی است که به علت خصوصیات خاص خود در طبیعت باعث شده است که خصوصا در دین بودا نمادین به حساب آید،البته نمی توان قدمت و تاثیر گذاری نیلوفر را محدود به بودا کرد زیرا در اسطوره های ایرانی داریوش در یک دستش عصای شهریاری دارد و در دست دیگرش گل نیلوفر آبی و یا در اساطیر کهن هندینیلوفر نشانه ی بزرگ آفرینش بوده است. برای این گل با توجه به خصوصیات خاص اش اعتقاداتی نیز ایجاد شده است.اگر چه نیلوفر هر روز با طلوع خورشید باز و با غروب آن بسته می شود ولی صاحب برهان می آورد که:وقتی این گل بسته می شود پرنده ای داخل این گل می رود و صبح در هنگام باز شدن پرنده از آن بیرون می پرد،بدون اینکه هیچ آسیبی ببیند. نیلوفر عموما نماد عارفی است که توانسته خود را از پستی ها و آلودگی های مادی رها کند ،بدون آنکه وجود پاکش در این رهایی آغشته به کثافت ها شده باشد زیرا نیلوفر هم از مرداب سر بیرون می کشد ،بدون اینکه ذره ای گلبرگ هایش با لجن ها آلوده شده باشد.این گل وقتی خود را از لجن زار بیرون می کشد می تواند سهمش را از آفتاب بگیردو شکوفا شود و این همانند نتیجه ی دریافت های یک عارف پس از رسیدن به منبع حقیقت است. در شعر نیلوفر ،سپهری برای نخستین بار به طور مستقیم به این گل اشاره می کند که شاید بتوانیم بگوییم که این شعر آغازگر دوره ی آشنایی او با بودیسم است. از مرز خواب می گذشتم سایه تاریک یک نیلوفر روی همه این ویرانه ها فرو افتاده بود... در اینجا نیلوفر نماد شک.فایی و بیداری است که نوید رهایی از اندیشه سود و زیان زندگی را به شاعر می دهد و بعد سپهری در مسیر عرفان ،رهرویی می شود که با شناخت های اصیل از پستی ها رها می شود. سهراب سپهری سنگینی عصر جدید را می فهمد و راه رهایی از آن و غرق نشدن را در پیوستن به عرفان می داند: کار ما شاید این است که میان گل نیلوفر و قرن پی آواز حقیقت باشیم. گل نیلوفر رمز عرفان است و چون روی آب مرداب می ماند اما خیس نمی شود رمز انقطاع است. او در این بخش آخر از صدای پای آب می خواهد بگوید که شاید ما در این عصر معراج پولاد و اصطکاک فلزات باید حداقل به دنبال نشانه ای از حقیقت باشیم. شقایق یا لاله یکی دیگر از گل هایی که بسیار در شعر او به کار رفته است گل شقایق (لاله)است. لاله گلی سرخ رنگ به شکل جام است و در عربی شقائق و شقائق النعمان نامیده می شود. نعمان در عربی به معنی خون است. این گل چنان در نظر شاعران پر اهمیت است که اگر چه شاعری در محیط خشک و بیابانی زندگی می کرد ولی انواع لاله ها را می شناخت.مثلا در این شعر...روی شن ها هم ،نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح،به سر تپه معراج شقایق رفتند... برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
سهراب در یک روز آفتابی پاییز 1307، حوالی ظهر در محلة دروازه عطای کاشان، در خانوادهای اصیل و فرهنگی دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در باغ اجدادیش در کاشان که بسیار بزرگ و پردار و درخت بود گذراند. در شعر «صدای پای آب» که به انگیزة مرگ پدر و تسلّی دادن به مادر سروده است، به بیان حسب حال خود، با مروری در ایام و احلام کودکی و نوجوانی، و سپس جوانی میپردازد. او با مردم زیسته و درد آنها را از نزدیک حسّ کرده بود. به انسانها عشق میورزید و پاکی و صفای وجودشان را در مییافت و تحسین میکرد. روح حساس و لطیف او در اشعار زیبایش که چون آب تروتازه است نمایان میشود. شعرش زنده و پویاست و طراوت و تازگی خاصی سرودههایش را از دیگران متمایز میکند. کریم امامی در مقالهای با عنوان «از آواز شقایق تا فراترها»، در نگاهی به شعر و نقاشی سهراب سپهری مینویسد: روی اینترنت: برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
چکیده سهراب سپهری، شاعر نوپردازی است که از اوان زندگی، با هنر، فرهنگ و ادب رشد یافت. کودکی او با شادی و کنجکاوی؛ نوجوانیاش با پرسش و رسیدن به دانایی و بزرگسالیاش با درک حقایق همراه شد. او همواره به احساسهای پاک و ظریفش بها میداد و با ایمان و اندیشهای پاک در مسیر شناخت گام میگذاشت: شناخت خود، شناخت خدای خود و حقیقت برپا خاسته از این دو در طبیعت همیشه زنده اطرافش. در این مقاله، به زندگی و شعر سهراب میپردازیم و از او سخن میگوییم. تولد سهراب سپهری، در 15 مهر 1307 دیده به جهان گشود. او کودکی را در کاشان، در باغ اجدادی گذراند که در محله دروازه عطا قرار داشت. کودکی سهراب سهراب سپهری چنین میانگاشت که دوران کودکیِ بسیار خوبی داشته است. او روزهایی سراسر شور و هیجان را در طبیعت باغ خانه میگذراند و لحظههایی تکرار ناشدنی را تجربه میکرد. سهراب، عاشق روزهای آفتابی بود. اسفند کاشان را نیز به عنوان سرآغاز رویش جوانهها و شکوفهها خیلی دوست داشت. نوجوانی و جوانی سهراب طفل پاورچین پاورچین میرفت / دور شد کم کم در کوچه سنجاقکها / بار خود را بستم / رفتم از شهر خیالات سبک، بیرون / دلم از غربت سنجاقک، پر. سهراب را بهتر بشناسیم سهراب سپهری را از میان اشعار و آثارش میتوان شناخت. فضای فکری و ذهن سهراب، روشن و زلال بود. نگاهی دقیق و ریزبین داشت و همه مسائل اطرافش را خوب میدید. «سهراب، دوستدار مردم بود و به انسانها عشق میورزید. او شخصیتی آرام و محجوب و فروتن داشت». شعر سهراب به راستی، شعر سهراب، شعری خودجوش است. وی از شاعرانی است که بیآنکه خود توجه داشته باشد، شعر در وجودش نقش میبندد و فرشته الهام هرگز او را تنها نمیگذارد. زبان سپهری، زبانی نرم و لطیف، آرام، مهربان، صمیمی و زیباست. خاطرهای از سهراب سهراب سپهری میگوید: «روزی در پاریس به دیدار دوستی رفتم و از او خواستم مقداری پول به من قرض بدهد. دوازده فرانک بیشتر نداشت که شش فرانک آن را به من داد. از او خواستم فردا به منزلم بیاید. وقتی آمد، گفتم: سطلی آب به همراه جارویی بردار و برویم. نگاهی پرسشگر کرد و آنها را برداشت و به اتفاق راه افتادیم. در حاشیه خیابانی ایستادیم. از او خواستم کمکم کند تا گوشهای از پیادهرو را خوب بشوییم و تمیز کنیم. پس از آن، روی زمین به نقاشی پرداختم. چیزی نگذشت که مردم برای تماشا دور ما جمع شدند. بعد از دیدن کار، هر کس با لبخندی ستایشگر، پولی گذاشت و رفت؛ چون نقاشی کنار خیابان، در اروپا معمول است. در مدت کوتاهی، هزار و دویست فرانک گرد آمد. ششصد فرانک را به دوستم دادم و باقی را خود برداشتم». کوچ مرغ مهاجر و نترسیم از مرگ / مرگ پایان کبوتر نیست / مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد / مرگ در ذات شب دهکده، از صبح سخن میگوید / ... گاه در سایه نشسته است، به ما مینگرد / و همه میدانیم / ریههای لذت، پر اکسیژن مرگ است. در سوگ سهراب صبح خیال داد ز کف آفتاب را *** رؤیا شکست شیشه شیرین خواب را برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
سهراب وفروغ شاعران معاصری هستند که از میان شعرای هم ميكنيد،حاصل همين مطالعات اوست. عصر،ارتباط دوستانه ونزدیکتری باهم داشتند. بطوریکه گاه فروغ از نمایشگاه های نقاشی سهراب دیدن میکرد وپاره ای از اوقات نیز برای دیدن او به دانشکده ی هنر های زیبا میرفت وسپهری نیز در کاری مشترک با فروغ فیلمی انیمیشن تولید نمود.فروغ طرحی از چهره ی سپهری کشید وسپهری نیز طرحی را به او تقدیم کردوحتی در مواردی در نقد شعر واصلاح ان به یکدیگر پیشنهاد میدادند.فروغ در مصاحبه باسیروس طاهباز دنیای فکری واحساسی سپهری راجالب ترین میداندوسپهری را شاعری وسیع میشمرد. فروغ شعر «روشن،من،گل،آب»سپهری را بسیار دوست می داشت وآنرا همراه شعرهای خود دکلمه کرد.به دلیل همین روابط دوستانه بود که بعد از وفات فروغ،سپهری مرثیه ی زیبای «دوست»را در سوگ او میسراید.این دو در آثارشان به موضوعاتی مشابه اشاره کرده اند و بنمایه های شعری نزدیکی دارند،لیک درونمایه ومحتوای این مضامین مشترک بسیار متفاوت بوده ودر سطوح فکری جداگانه ای قرار میگیرد.برخی از این موضوعات ومضامین مشابه عبارتند از ؛عشق،کودکی،مرگ وزندگی،اندوه ودرد،تنهایی وطبیعت. مرحوم دکتر حسین علی پوربه تفصیل این موضوعات مشترک را بررسی کرده وتفاوت اندیشه های عرفانی سپهری را باتفکر روشن،معصوم،عصیانگر وزمینی فروغ نیک بیان فرموده است،که در این مقال به تحلیل موارد مذکور خواهیم پرداخت،با این امید که تکمیلی بر تحلیل ایشان باشد. الف-تنهایی:تنهایی سکوت وحس غربت از مضامین مشترک شعری سهراب وفروغ هستند.تنهایی وتجرد فروغ سهمگین و غیر قابل تحمل است و دامنه ی اندیشه ی و خلوت او محدود به نظر میرسد وبه اندیشه ی مرگ و نابودی میانجامد:«در اتاقی که به اندازه ی یک تنهایی است/دل من که به اندازه ی یک عشق است/به بهانه های ساده ی خوشبختی خود مینگرد/به زوال زیبای گلها در گلدان...»فروغ پس از طلاق وجدایی از شاپور،از دیدار تنها فرزندش محروم میشودواین مسئله درد تنهایی او را دوچندان میکند.او درنامه ها واشعارش از تنهایی شکایت میکند:«تمام شما رفته اید ومن اینجا تک وتنها افتاده ام ودارم از تنهایی میمیرم.»ودر سویی دیگر سهراب ،هرگز ازدواج نمیکندوتنهایی رابه همنشینی با دیگران که او را درک نمینمایند،ترجیح میدهد.وی در نامه هایش در خصوص انزوایش،چنین میگوید:«از رفت وآمدها کاسته ام...هیچ چیز مرا با دنیای پر جنب وجوش بیرون پیوند نمیدهد،انگار بیرون چیزی نمیگذرد.»بدون شک میان تنهایی تحمیلی فروغ که درواقع شخصیتی اجتماعی دارد،با انزوی اختیاری وعرفانی سهراب تفاوت بسیار است. فروغ از تنهایی وحشت آورش سخن میگویدودر آثارش به وضوح ترسی آمیخته با حرمان ونومیدی مشاهده میشود:«چون نهالی مست میلرزد/روحم از سرمای تنهایی/میخزد در ظلمت قلبم/وحشت دنیای تنهایی.»درحالی که سپهری نگران بهم خوردن تنهایی ودنیای ظریف روحانی وپر شکوه خود است:«به سراغ من اگر میایید /نرم وآهسته بیایید/مبادا که ترک بردارد /چینی نازک تنهایی من.»سپهری همواره درپی حفظ تنهایی وخلوت خود است اما فروغ از تنهایی خویش ناراضی ونالان است.سپهری در جست وجوی تنهایی است،برای کشف حقیقت هستی.او در شعر زیبای«پیغام ماهی ها»به سراغ خویشتن خویش میرود،وی با بکار گیری تعبیر«حوض آب» وحقیقت درونی آن (ماهی ها)ترکیبی استعاری ایجاد میکندودر ادامه، تعبیر«برق پولک»را می آوردو به مفهوم غفلت اشاره میکند ،غفلتی که حاصل عدم انس با تنهایی و اندیشه است . در انتها برای آب آوردن بسوی خدای خویش میرود.درواقع تنهایی سهراب نیز همراه ترسی شفاف است ولی اساسا این هراس مانند ترس فروغ مملوءاز اندوه واندیشه به زوال ونابودی نیست،بلکه وی تنهایی را از مراحل تصفیه روح خویش میداند.دکتر شمیسا در تفسیر شعر «نشانی»به مراحل سلوک اشاره میکندوتعبیر«گل تنهایی»را با یکی از وادیهای هفت گانه برابر میداند. تنهایی او وسیع تر از اندیشه های زمینی است:«در ابعاد این عصر خاموش/من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم/بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.»ب-غم واندوه:از دیگر مضامین مشترک شاعران مورد بحث غم واندوه است.اندوه فروغ،حزنی اجتماعی است وشکست ها و تلخ کامیهایی که وی در زندگی خصوصی خود تجربه کرده است موجب نومیدی وی گشته است و تمام هستی شاعر به آیه های آه ونومیدی وی بدل میشود و درپایان این اندوه های سیاه ،پله های سقوط وافول را طی میکند و به یک پوچی بی معنا دست مییابد، گویی سعی در بیهوده جلوه دادن زندگی دارد:«همه ی هستی من آیه ی تاریکی است/که تو را در خود تکرار کنان/به سحرگاه شکفتن ها ورستن های ابدی خواهد برد...سهم من آسمانی است که آویختن پرده ای،آنرا از من میگیرد/سهم من پایین رفتن از یک پله ی متروک است/وبه چیزی درپوسیدگی و غربت واصل گشتن.»بر اغلب اشعار فروغ فضایی غم آلود و تاریک چیره است:«نرم نرمک خدای تیره ی غم/مینهد پا به معبد نگهم/مینویسد بروی هر دیوار/آیه های همه سیاه سیاه.» عکس این قضیه ،بخصوص پس از مجموعه های ابتدایی شعر سپهری صادق است ،یعنی در شعر وی بدبینی وسیاه انگاری جای خود رابه نوعی روشن بینی میدهد که ناشی از اندیشه های عرفانی اوست وغم سهراب به هیچ رو غمی زمینی نیست گویی او از منبعی آگاه وعرفانی تأثیر میگیرد. در «ماهیچ،مانگاه»که آخرین کارهای اوست از یأسی رنگین میگوید:«وقتی که درخت هست/پیداست که باید بود.../اما ای یأس ملون» ادامه دارد..... برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
![]() ...و در مسیر سفر راهبان پاک مسیحی کنار راه سفر کودکان کور عراقی و در مسیر سفر روزنامههای جهان را
ابتدا توضيح نامها و اسامی خاص: ارميای نبی: ارمياء نبى، از پيامبران مشهور يهود است. «هنگامی که خداوند ارميا را برای رسالت برمیگزيند، ارميا امتنا می ورزد و اظهار می دارد که جوان و بی تجربه است. اما خداوند به او اطمينان می دهد که با وی خواهد و وی را ياری خواهد کرد. به اين ترتيب ارميا رسالت خود را شروع می کند و پيامهايی را که از خداوند دريافت می دارد به قوم اسرائيل بازگو می کند. اما مردم اين پيامها را نمی پسندند و با او به دشمنی می پردازند. زيرا او به گناهان آنان اشاره می کند و از آنان می خواهد که از راههای شرور خود بازگردند. در اين پيامها خداوند به مردم يهودا هشدار می دهد که لشکری از سرزمين شمال می فرستد تا آنها را مجازات کند... بخش بزرگی از کتاب «ارميا» از عهد عتيق به شرح مجازات مردم يهودا و ساير اقوام اختصاص دارد، اما در آن می توان آثاری از آينده اميدبخش اورشليم نيز مشاهده کرد...» (برگرفته از مقدمه فصل ارميا از عهد عتيق) . ارميا را نبی گريان گفته اند؛ اما گريه او نه برای خود، بلکه برای مردم بی نوا و زجر کشيده اورشليم است... کتاب جامعه: كتابي است از عهد عتيق كه زندگي را هيچ و پوچ مي داند، لحن بسيار نوميدانه اي دارد و امور دنيا را سهو و لعب و بيهوده مي شمارد. «کتاب جامعه را می توان يک کتاب فلسفی قلمداد کرد. نويسنده آن که به احتمال زياد سليمان است حکيم و فيلسوفی است که بين ايمان و شک، اميد و ياس، لذت و رنج، مفهوم زندگی و پوچی در نوسان است...»(مقدمه همين کتاب). قسمت آغازين اين کتاب را اينجا می آورم: « بيهودگی است! بيهودگی است! زندگی سراسر بيهودگی است! آدمی از تمام زحماتی که در زير آسمان می کشد چه نفعی عايدش می شود؟ نسلها يکی پس از ديگری می آيند و میروند، ولی دنيا همچنان باقی است... همه چيز خسته کننده است. آنقدر خسته کننده که زبان از وصف آن قاصر است. نه چشم از ديدن سير می شود و نه گوش از شنيدن. آنچه بوده باز هم خواهد بود و انچه شده باز هم خواهد شد. و زير آسمان هيچ چيز تازه ای وجود ندارد...» و سرانجام أخرين نصيحت او اين است:« انسان بايد ازخداوند بترسد و احکام او را نگاه دارد، زي لوح حمورابی: حمورابي موسس امپراطوري بابل است، قوانيني كه وضع كرده معروف است. اين قوانين مترقي و انسان دوستانه است و بر الواحي به خط ميخي نوشته شده است.(قرن هجدهم قبل از ميلاد). اين الواح در شوش كشف شد و اينک در موزه لوور نگاهداري مي شود. *** شرح: ...و در مسیر سفر راهبان پاک مسیحی و چند زارع لبنانیکه زیر سدر کهن سالی کنار راه سفر کودکان کور عراقی برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اینجا ایران است.. ایران اسلامی!!
اهل آبادی در خواب روی این مهتابی خشت غربت را می بویم..
مبادا که ترک بردارد!
باغ همسايه چراغش روشن, من چراغم خاموش ماه بالاي سر آبادي است ،
اهل آبادي در خواب. روي اين مهتابي ، خشت غربت را مي بويم. باغ همسايه چراغش روشن، من چراغم خاموش ، ماه تابيده به بشقاب خيار ، به لب كوزه آب. غوك ها مي خوانند.. مرغ حق هم گاهي. كوه نزديك من است : پشت افراها ، سنجدها.. و بيابان پيداست. سنگ ها پيدا نيست، گلچه ها پيدا نيست. سايه هايي از دور ، مثل تنهايي آب ، مثل آواز خدا پيداست.. نيمه شب با يد باشد. دب آكبر آن است : دو وجب بالاتر از بام. آسمان آبي نيست ، روز آبي بود. ياد من باشد فردا ، بروم باغ حسن گوجه و قيسي بخرم. ياد من باشد فردا لب سلخ ، طرحي از بزها بردارم، طرحي از جاروها ، سايه هاشان در آب. ياد من باشد ، هر چه پروانه كه مي افتد در آب ، زود از آب در آرم. ياد من باشد كاري نكنم ، كه به قانون زمين بر بخورد . ياد من باشد فردا لب جوي ، حوله ام را هم با چوبه بشويم. ياد من باشد تنها هستم. ماه بالاي سر تنهايي است. آره شهر مجازي كاشان هم بايد سهمي داشته باشه و اما ... سايت سهراب سپهري بنظر بهترين سايت و مرجعي است كه در مورد اين شاعر کاشانی وجود دارد. مطلبي رو در مورد تعويض سنگ قبر سهراب كه بهتر است شما هم بخوانيد: خشت غربت؟ ماجرا از اين قرار است كه درست در آخرين روز سال عده اي كه اظهار ميكنند از طرف متوليان بارگاه شهيد اردهال هستند اقدام به تعويض يا بهتر بگويم دفن! سنگ مزار سهراب و پوشاندنش با سنگي جديد ميكنند. از خواندن اين مطلب متاسف شدم اما تعجب نكردم! كارهايي از اين دست كه بدون در نظر گرفتن قدر و منزلت شخصيت ها و بناها صورت مي گيرد در كاشان امر تازه اي نيست. هر چند اينكه سهراب براي متوليان امامزاده حداقل اينقدر اهميت پيدا كرده كه بفكر نو كردن سنگ قبرش بيفتند را به فال نيك مي گيرم اما اي كاش مسئولين فرهنگي شهر ما مخصوصاً اداره فخيمه فرهنگ و ارشاد دقت نظر و حساسيت بيشتري در مورد مفاخر فرهنگي شهرمان داشته باشند. براي مائي كه ادعا مي كنيم جزو قطبهاي گردشگري كشور هستيم شايسته نيست كه نسبت به مفاخرمان اين چنين بي دقت و كج سليقه برخورد كنيم. فراموش نكنيم كه سهراب را خيلي ها مي شناسند و به او ارادت دارند و براي زيارت آرامگاهش از راههاي دور و حتي خارج از كشور مي آيند. حال كه به هر دليل نخواسته ايم براي اين شاعر عارف مسلك مقبره اي درست كنيم بهتر است بگذاريم سادگي مزارش نمادي از اشعار ساده و بي آلايشش باشد. چرا بايد با بي توجهي سنگ قبرش را كه در ميان دوستدارانش شهرت زيادي دارد با سنگي سياه و ناموزون و به سبك سنگهاي مزار امروزي پنهان كنيم؟ آنهم در آستانه سالمرگ سهراب كه جمعيت زيادي از دوستدارانش بر مزار او حاضر خواهند شد و يقيناً مشاهده اين كج سليقگي بازتاب خوبي حداقل در فضاي مجازي نخواهد داشت. بهتر نبود اگر به اين ضرورت رسيده بوديم كه سنگي جديد براي آرامگاه سهراب تهيه كنيم با مشورت هنرمندان و در شكل و ظاهري زيبا ساخته شود و طي مراسمي مثل سالمرگ او و در حضور دوستداران و خانواده اش اقدام به تعويض آن شود؟ البته داستان بي مهري هاي ما كاشاني ها در مورد سهراب به همين مورد ختم نمي شود ؛ عدم دفن او در گلستانه برخلاف وصيتش ، نداشتن سنگ قبر تا هشت سال پس از مرگش ، نداشتن مقبره يا نشاني كه در خور مقامش باشد ، بسنده كردن به ويتريني ساده در چند متري قبر و قرار دادن چند كتاب و قرار دادن بخشي از اشعار سهراب در آن كه پاره اي از كلمات نامناسب نيز در آن درج شده (البته آنها را خط خطي كرده اند! تا كسي نفهمد) ، شكستن سنگ قبر سهراب بر اثر سهل انگاري كارگران در زمان حمل مصالح و بازتاب وسيع رسانه اي آن با تيترهايي همچون 'چيني نازك تنهايي سهراب شكست' ، سهل انگاري مسئولين شهر در جلب نظر خانواده سهراب براي خريد تابلوهاي او عليرغم اختصاص بودجه توسط وزير وقت فرهنگ و ارشاد و از دست رفتن فرصت ساخت موزه اي به نام سهراب در كاشان با انتقال آثار به موزه صنعتي كرمان براي هميشه ، برخورد نامناسب و بعضاً تند با زائرين براي استفاده از چادرهايي كه به اذعان خيلي ها رنگ و رو رفته است و حالا هم مزين نمودن آرامگاه با سنگ قبري كه تصوير سهراب بر آن نقش بسته و از جنس گرانيت سياه است و حتي شماره موبايل سنگ تراش هم بر آن نقش بسته! حالا كه سخن به اينجا كشيد بهتر است كمي هم در مورد تاريخچه سنگ آرامگاه سهراب بدانيم. پس از مرگ سهراب در اول ارديبهشت 1359 تا سالها فقط يك كاشي فيروزه اي رنگ نشانه محل دفن او بود:
متن موجود در سايت سهراب سپهري :
امروز طبق سالهاي قبل، آخرين روز از سال را كنار آرامگاه سهراب بودم. مشهد اردهال و امامزاده سلطانعلي، خلوت بود و ساكت. مثل هميشه وسعتي براي فكر كردن و مرور روزهاي گذشته. اما... ساعت حدود 2 بعد از ظهر... يك لودر كوچك ، دو كارگر زحمت كش، چند بيل خاك، چند عدد لگد و ... و در نهايت، سنگ قبري سياه رنگ و دراز و تقريبا بدقواره جايگزين سنگ قبر ساده و قديمي ولي صميمي سهراب شد . با اين سنگ نوشته : خانه ابدي شاعر آب و آئينه " طلوع زندگي 1307 هجري شمسي غروب زندگي 1359 هجري شمسي كاشان بلوار نماز برادران ...." غروب زندگي ؟ براي سهراب ؟ اعلام شماره موبايل موسسه حكاكي سنگ قبر (يا بهتر است بگويم آگهي تبليغاتي) روي آرامگاه سهراب سپهري ؟. انتظار اين تغيير و تحول را واقعا نداشتم. همه چيز در كوتاهترين زمان ممكن اتفاق افتاد. چيزي حدود نيم ساعت. سنگ قبر سابق آرامگاه سهراب سپهري، همان سنگ سفيد و ساده، زير چند بيل خاك و سنگ قبر سياه جديد مدفون شد. تنها بودم و اين تغيير ناگهاني، تماما" فكر و حواسم را بهم ريخته بود. فقط فرصت تهيه يك دوربين يك بار مصرف دست داد و تهيه عكسهايي كه حالا اينجا هستند . و قبل از آن... يك شيشه گلاب كه قرار بود سنگ قبر سهراب را بشويد، اجبارا" خاك ريخته شده بر روي سنگ را شست. حالا حداقل ميدانم كه خاك ريخته شده بر روي آرامگاه سهراب، بوي گلاب ميدهد. از شخصي كه به عنوان مسئول و سرپرست و ناظر بر صحت خاك پاشيدن كارگران و صحيح راه رفتن و لگد كردن آرامگاه سهراب بود، سوال كردم آيا خانواده سپهري از اين اقدام شما خبر دارند ؟ جواب : شايد، نميدونم. پرسيدم اين سنگ را چه كسي انتخاب كرده، اين كار به درخواست چه كسي انجام ميشه ؟ جواب : اين رو مسئول امامزاده داره انجام ميده. به خاطر اينكه آقاي سپهري ارادت خاصي به امامزاده داشتند ما هم براشون اين كار رو انجام داديم.. در تمام مدتي كه اين اتفاقات مي افتاد، به جز من و چند نفري كه مشغول خاك بازي و بيل زدن بودند، و يكي دو نفري كه از روي كنجكاوي ناظر بر بيل زدن قبر سهراب بودند، كسي در آن اطراف نبود. نه مراسمي بود، نه حضور بستگان و نزديكان و نه سخنراني و نه بزرگداشتي براي شعر و ادب پارسي. فقط گرد و خاك بود و سنگي سياه و زمخت و بد شكل. اينجا چه خبر بود ؟!
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
پدرم در بستر خود می میرد. و زنبوری در حوض خانه. وقتی به همدردی بزرگ دست یافتیم، بستگی های نزدیک جای خود را به پیوندهای همه جا گیر می دهد.... دوست عزیز، نامه های پی در پی رسید به نشانی خانه ای که اینک از ما تهی است، پدرم مرد و ما جابجا شدیم. مرگ پدر مرا از من باز نگرفت. آسان خود را در آرامش خویش بازیافتم. زندگی ما تکه ای است از هماهنگی بزرگ، باید به دگرگونی های این تکه تن بسپاریم. پدرم در بستر خود می میرد. و زنبوری در حوض خانه. وقتی به همدردی بزرگ دست یافتیم، بستگی های نزدیک جای خود را به پیوندهای همه جا گیر می دهد. آن روزها که همه خویشاوندان در خانه ما بودند، و چشم ها تر بود، من در "ناظم آباد" تنها در دره ها می گشتم، خود را با همه چیز هماهنگ می دیدم. گاه می شد که می خواستم همه گیاهان را ببویم، در درخت ها فرو روم، سنگ ها را در خود بغلطانم.درون من خندان وزیبا بود. اندوه تماشا، که پیشترها از آن حرف می زدم، کنار رفته بود، و جای آن چیزی نشسته بود که از آن می توان به تراوش بی واسطه نگاه تعبیر کرد. در تاریک روشن صبح، از کوهها بالا می رفتم. در مهتاب، به سردی شاخ و برگها دست می زدم. شب هنگام، صدای رودخانه از روزنه های خوابم می گذشت. گاه گرته هایی بر می داشتم. در طرح های من سنگ و گیاه فراوان است. من سنگها را دوست دارم. انگار در پناه سنگ، می توان در کمین ابدیت نشست. آنجا با درختهای تبریزی سخت یکی شدم.اندام تبریزی با خمیدگی و شیب تپه ها خوب می خواند از زاغچه ها کمی رنجیده ام، یکدم آرام نمی گیرند. تا می روی طرح سروسینه شان رابریزی، در می روند. در نقاشی های هرات، نقش زاغچه ها دقیق و زیباست. اما از زندگی تهی است. پرنده نقاشی شده بایستی بیرون از زمان بپرد. همچنان که گل نقاشی شده باید در ابدیت روییده باشد.در هنر چه چیزها که سنگ نمی شود. من همیشه درتهی نقاشیهایم پنهانم، صدای من از آنجا رساتر به گوش می رسد. در تهی ها نگاه از پرواز خود باز نمی ماند، اما پُری های جزیره روی آبند: نگاه آنجا می نشیند، و نیز انگار در تهی، هنوز چیزها شکل نگرفته اند، هنوزشور آفرینش در گردش است. هر چیز ساخته و پرداخته سردی می آورد. همه نقاشی های دنیا را که روی هم بگذاریم، به اندازه سنگ کنار جاده حقیقت ندارند. هرگز زیبایی آنها به زیبایی لرزش انگشتان یک دست نمی رسد. در ساخته های هنری، حقیقت و زیبایی از جوشش افتاده اند، سنگ شده اند.صدبار در شعرهای خود واژه"گُل" را به کار برده ایم، اما زیبایی دینامیک گل را هیچ با خود به فضای شعر نیاورده ایم. من هروقت طراوت پوست درخت چناررا زیر دستم احساس می کنم همان اندازه سربلندم که ملت ها به داشتن شاهکارهای هنری.دستی که می رود تا شاخه ای را از درختی بچیند، زیبایی و حقیقتی چنان نیرومند و رها می آفریند که در هر قالب هنری اش بریزی، قالب را در هم می شکند. هر اتدازه رهاتر به تماشا رویم به"ساختن" می گراییم. هنر، درنگ ما است، نقطه ای است که در آن تاب سرشاری را نیاورده ایم، لبریز شده ایم.نیمه راه دریافت، گریز می زنیم، و با آفرینش هنری خستگی در می کنیم. مردمان بدین گریز زیبا به دیده ستایش می نگرند، زیرا که به چارچوب ها خوگرفته اند. زیبایی بی مرز از دریافت آنان به دور است. در"ناظم آباد" تنهایی من از چیزهای هماهنگ پربود. چیز نمی خواستم، و دست من همواره پر می شد. مهربانی هستی از همه جا می تراوید، نوازشی پنهان همه چیز را در بر گرفته بود.گاوی که در یونجه زار می چرید، چنان در گردش هستی رها بود که با رهایی خود بستگی های خانوادگی مرا سست می کرد. در دامنه ها، تا از دور می دیدی، می پنداشتی تکه ای از صبح را روی زمین انداخته اند. به هنگام بامداد، گلهای کاسنی چنان جلوه ای داشتند که نهانی ترین آینه های احساس را پر می کردند. گاه زیبایی چنان به ما نزدیک می شود که از تاروپود هستی نیز می گذرد و در ما سرازیرمی شود. باید همیشه چنان باشد. سالهی پیش در بیابانهای شهرخودمان زیر درختی ایستاده بودم، ناگهان خدا چنان نزدیک آمد که من قدری به عقب رفتم. مردم پیوسته چنین اند تماشای بی واسطه و رودررو را تاب نمی آورند، تنها به نیمرخ اشیا چشم دارند.دیشب درحیاط خانه نشسته بودم و Krishnamurtie را می خواندم. او از دیدن یکراست و رویاروی سخن می راند، ازهمان چیزی که سالهاست میان دریافت های زنده من نشسته. پیش از آنکه اینکتاب به دست من افتد، نامی از او نشنیده بودم، اما در این کتاب بسیاری از گفته های مرا بازگفته است.روشن بینی او با اطمینانی زیبا پرده ها را کنار می زند. چندی پیش کتابی خواندم به نام L’Evolution Future de I’Humanite` این کتاب آمیزه ای است از سه تا از کتابهای Aurobindo . کتاب "مذاهب هند" را هنوز دست نگرفته ام. ای روزها کمترمی خوانم. با کتاب خواندن چندان همراه نیستم.هنگامی که کتاب می خوانیم که درحاشیه روح خودمان هستیم. برخورد ما با کتاب زمانی دست می دهد که شور نگاه کردن را از دست داده ایم. هرگز در چهره مردی که سر در کتاب دارد طراوت ندیدم. ساخته های ذوق و اندیشه بشر، همه در کرانه زندگی هیاهو به راه انداخته اند، وگرنه میان جریان، ما با جریان و یکی شده ایم و صدایی نیست.دیری است بیشتر وقت خود را در خانه می گذرانم. از برخوردهای با این و آن کاسته ام. اگر یارام مثل درخت بید خانه ما کم حرف بودند، هر روز به دیدنشان می رفتم.گاه یک قطره آب که روی دست ما می افتد از همه دیدارها زندهتر است. برای طراحی چندروزی رابه کوهستان خواهم رفت. و پس از بازگشت، میان رنگ های خودم خواهم نشست. ... همه چشم براهتان هستیم. برگردید، در غرب خبری نیست... سهراب گردآوری : گروه فرهنگ وهنر سیمرغ. منبع :هنوز در سفرم شعرها و یادداشت های منتشر نشده از سهراب سپهری، پریدخت سپهری، نشروپژوهش فروزان.
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
” … ده ساله بودم که اولین شعرم را نوشتم. هنوز یک بیت آن را به یاد دارم: ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان اما تا هجده سالگی شعری ننوشتم. این را بگویم که من تا هجده سالگی کودک بودم. من دیر بزرگ شدم. دبستان را که تمام کردم, تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم. نمی دانم تابستان چه سالی, ملخ به شهر ما هجوم آورد. زیانها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادی ها شدم.راستش را بخواهید حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه می رفتم, سعی می کردم پا روی ملخ ها نگذارم. اگر محصول را می خوردند پیدا بود که گرسنه اند.منطق من ساده و هموار بود… - هنوز در سفرم - ” سهراب سپهری“ برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
![]() رابطه رنگ و روان آدمی: بدیهی است كیفیت تأثیر انسان از رنگها ماهیت كاملاً روانی دارد و به طور غیرمستقیم در هنجارها و واكنشهای او مؤثر است؛ به گونهای كه استفاده نامناسب از رنگها، موجب بروز اغتشاشات روانی در انسان میشود. پیشرفتهای دقیق علمی و آگاهی از معانی و مفاهیم حقیقی رنگ و تأثیر آن در روح و روان آدمی، روانشناسان را بر آن داشته است تا با دقت در چگونگی گزینش و كاربرد رنگها توسط افراد به بررسی جنبههای پنهان شخصیت آنان بپردازد. البته كاربرد روانی رنگ و بررسی روانشناسانه آن چندان هم ساده به نظر نمیرسد؛ زیرا پیچیدگی روحی انسانها، حس زیباشناختی (Aesthetic) مخصوص به خود را ایجاد میكند، كه در اقوام و ملتهای گوناگون این تأثیرگذاری متفاوت است؛ مثلاً «در لندن، خودكشی های زیادی روی پلی سیاه رنگ به نام فریارز سیاه (black friars) صورت میگرفت كه با تغییر رنگ آن از سیاه به رنگ سبز روشن ، تعداد خودكشی ها به یك سوم كاهش یافت.» دومین بحث مطرح شده «رابطه رنگ و روان شاعر معاصر» است: چون هدف شعر و ادبیات امروز، دست یافتن به شناخت عینی و جزئی تازهای از «خود» و «جهان» است تا مردم بتوانند برای تحقق بخشیدن به نظم مطلوب عصر خویش از آن یاری جویند»1،رنگ میتواند بهترین عنصر در این شناسایی باشد. از آنجا كه هر انسانی از محیط طبیعی خویش متأثر است و بسته به روحیه یا مسلك و اندیشه خویش به رنگی خاص علاقه دارد و بدان عشق میورزد یا از رنگی دیگر متنفر است، انعكاس این تمایل با تنافر همواره در تمام عرصه اعمال و گفتار و نوشتار او جلوه مینماید. ![]() [...]اساساً نگاه شاعران معاصر، جنبشی از درون به بیرون است؛ یعنی آنان میكوشند تا با استفاده از عناصر عینیگرا چون طبیعت و محیط پیرامون به تداعی تصورات ذهنی و روحیات شخصی بپردازند. برای همین است كه بیشتر تصاویر شاعران معاصر، شخصی و برگرفته و برخاسته از محیط، اجتماع و حوادث شخصی زندگانی آنان است. از آنجا كه شعر امروز حاصل تجربیات شخصی و اجتماعی و متأثر از روحیات و عواطف روانی شاعران است، شناخت فراز و نشیبهای زندگانی شاعر امروزی تقریباً ضروری است؛ چرا كه شاعر امروزی به دلیل پیروی نكردن از سنت گرایی كهن، تقریباً مستقل از دیگران عمل میكند و از شعر به عنوان ابزاری برای بیان عقاید واحساسات خود و حتی ابزاری به منظور رسیدن به اهداف سیاسی و اجتماعی استفاده میكند. لذا تأثرات سیاسی و اجتماعی و زندگانی شخصیت شاعر معاصر با گزینش واژگان، به ویژه رنگها در ارتباط مستقیم است. در بخش سوم مقاله، نویسنده تحت دو عنوان دیگر به « تحلیل روانشناسی رنگ در آثار سپهری » می پردازد. برای این منظور نخست بسامد واژگانی كه به طور صریح به رنگ اشاره داشته اند در جدولی نشان داده شده، سپس بسامد صفات تداعی كننده رنگ در دیوان سپهری در جدولی دیگر ارائه شده است. همان گونه كه در جامعه آماری مشاهده میشود، رنگ سبز پر كاربردترین رنگی است كه در هشت كتاب سپهری جلوه میكند و به دنبال آن، رنگ سیاه ـ كه بیشترین نقش آن در دو اثر اولیه او، یعنی مرگ رنگ و زندگی خوابهاست ـ آبی از بیشترین بسامد برخودار است. اما همان گونه كه بیان شد، رنگ سیاه در جهانبینی او چندان مطلوب نیست و اصلاً مایه تنفر سهراب است . واقعیت این است كه شخصیت آرام، مطمئن، مصلح و آرمانخواه سپهری در تحلیل روانشناسانه رنگهای سبز و آبی دیوان او نهفته است. ![]() رنگ سبز، تأثیری آرام بخش بر ذهن دارد؛ ایجاد زندگی میكند و همچنین احساسات را آرام میكند و شادی را به قلب میآورد.2 در روانشناسی رنگها آمده است: « انتخاب كننده رنگ سبز دارای صفات روحی اراده در انجام دادن كار، پشت كار و استقامت است. سبز مایل به آبی نمایانگر عزم راسخ، پایداری، و مهمتر از همه، مقاومت در برابر تغییرات است. انتخاب كنندگان رنگ سبز اصلاحگرانی هستند كه مایل به اصلاح وضع موجود هستند. و شخصی كه رنگ سبز را انتخاب میكند مایل است تا عقاید خود را به كرسی بنشاند و خود را به عنوان نماینده اصول اساسی و تغییرناپذیر معرفی كند و می خواهد به دیگران پند و اندرزهای اخلاقی دهد.»3 با نگاهی به آثار میانی و پایانی سپهری، رد پای این خیرخواهی و اصلاحطلبی (رفورمیسم) را میتوان به خوبی مشاهده كرد. «سبز موجب نرمشپذیری اراده نیز میشود و همین نرمش پذیری به شخص امكان ایستادگی در برابر مشكلات را میدهد؛ زیرا از طریق این ایستادگی است كه شخص میتواند كاری را به انجام برساند و بدین سان موجب احترام بیشتر برای خود میشود.»4 در این میان، علاقه سپهری به رنگ آبی، واقعیتی انكارناپذیر و اظهار علاقه سپهری به رنگ آبی در كتاب «اتاق آبی» خود بیان كنندة این ادعاست. آبی رنگ اندیشه است و سهراب در پناه آرامش آن میاندیشید و در انتقال آن افكار به دیگران همواره میكوشید. نتیجه گیری سپهری در دورهای از زندگی شخصی خویش، یعنی از زمانی كه در تهران تحصیل میكرد و دراجتماع حضور فعال داشت تا زمانی كه خود را از كارهای حزبی و اجتماع پر آلام و مكتب رمانتیسیسم رها نكرده بود، همواره مضطرب و نگران بودو به دنبال آرامش و رهایی از كشمكشهای روحی و روانی خویش میگشت كه كاربرد و انتخاب رنگهای تیره در آثار اولیه او حكایتگر این نكته است؛ چرا كه به اعتقاد روانشناسان، انتخاب رنگ سیاه بیانگر نفی خود و اعتراض به سرنوشت خویش است. 5سرانجام، وجود رنگهای اصلی و روشن در كتاب چهارم به بعد سپهری، نشان از شخصیت بهنجار و با ثبات ، پویا، مطمئن، تأثیرگذار و اصلاح طلب اوست. شخصیت زنده و پویایی كه با واژگان و واژههای رنگین اشعار خویش، همواره انسان را به تكاپو و تحرك وا میدارد و به سیر و سفر در انفس و آفاق دعوت میكند . او اساساً چه در سطح كلمه ـ چون گزینش واژگان رنگین ـ و چه در سطح كلام ـ بویژه در اشعاری چون مسافر، صدای پای آب، نشانی، پشت هیچستان و . . . همواره انسان را به تلاش و تكاپو برای رسیدن به حقیقت دعوت میكند و در رسانیدن « من فردی» به «مای جمعی» یك تنه میكوشد. روحش شاد منبع:http://www.sabzpatogh.com/forum/showthread.php برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ سه شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
زندگینامه کامل سهراب با ویرایش جدید تقدیم دوستداران سهراب قشنگ
سهراب سپهري نقاش و شاعر، پانزده مهرماه سال هزار و سیصد و هفت در كاشان متولد شد.خود سهراب مي گويد: ... مادرم مي داند كه من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت دوازده مادرم صداي اذان را ميشنيده است...پدر سهراب، اسدالله سپهري، كارمند اداره پست و تلگراف كاشان، اهل ذوق و هنر. وقتي سهراب خردسال بود، پدر به بيماري فلج مبتلا شد... كوچك بودم كه پدرم بيمار شد و تا پايان زندگي بيمار ماند. پدرم تلگرافچي بود. در طراحي دست داشت. خوش خط بود. تارمينواخت. او مرا به نقاشي عادت داددرگذشت پدر در سال هزار و سیصد و چهل و یک .مادر سهراب، ماه جبين اهل شعر و ادب كه درخرداد هزار و سیصد و هفتاد و سه درگذشت. تنها برادر سهراب، منوچهر در سالهزار و سیصد و شصت و نه درگذشت. خواهران سهراب همايوندخت، پريدخت و پروانه محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازهعطا بود سهراب از محل تولدش چنين مي گويد:خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جوردرخت داشت. براي يادگرفتن، وسعت خوبي بود. خانه ما همسايه صحرا بود. تمام روياهايم به بيابان راه داشت... . سال هزار و سیصد و دوازده ، ورود به دبستان خيام مدرس كاشان. ...مدرسهخوابهاي مرا قيچي كرده بودنماز مرا شكسته بود. مدرسه، عروسك مرا رنجانده بودروز ورود، يادم نخواهد رفت: مرا از ميان بازيهايم ربودند و به كابوس مدرسه بردند. خودم را تنها ديدم و غريب در دبستان، ما را براي نماز به مسجد مي بردند.روزي در مسجد بسته بود. بقال سر گذر گفت: نماز را روي بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديكتر باشيد مذهب، شوخي سنگيني بودكه محيط با من كرد و من سالها مذهبي ماندم. بي آنكه خدايي داشته باشم سهراب از معلمكلاس اولش چنين مي گويد: ... آدميبي ريا بود. پيدا بود كه زنجره را نمي فهمد. در پيش او خيالات من چروك مي خورد. خرداد سال هزار و سیصد و نوزدهپايان دوره شش ساله ابتدايي ...دبستان را تمام كردم تابستان را در كارخانه ريسندگي كاشان كار گرفتم يكي دو ماه كارگر كارخانه شدم. نمي دانم تابستان چهسالي، ملخ به شهر ما هجوم آورد. زيانها رساند. من مامورمبارزه با ملخ در يكي از آباديها شدم. راستش، حتي براي كشتن يك ملخ نقشه نكشيدم. اگر محصول را مي خوردند پيدا بود كه گرسنه اند. وقتي ميان مزارع ميرفتم، سعي مي كردم پا روي ملخ ها نگذارم... مهر ماه همان سال آغاز تحصيل در دوره متوسطه در دبيرستان پهلوي كاشان ... در دبيرستان، نقاشي كار جدي تري شد. زنگ نقاشي نقطه روشني در تاريكي هفته بود...از دوستان اين دورهمحمود فيلسوفي و احمد مديحي. سال هزار و سیصد و بیست ، سهراب و خانواده به خانه اي در محله سرپله كاشان نقل مكان كردند سال هزار و سیصد و سی وسه ، پس از پايان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرايمقدماتي شبانه روزي تهران ثبت نام كرد. سال هزار و سیصد و بیست و چهار ، دوره دو سالهدانشسراي مقدماتي به پايان رسيد و سهراب به كاشان بازگشت. ...دوران دگرگوني آغاز ميشد ،سال هزار نهصد و چهل و پنج بود. فراغت در كف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمينه براي تكانهاي دلپذير فراهم مي شد آذر ماه سال هزار و سیصد و بیست و پنج به پيشنهاد مشفق كاشاني عباس كي منش متولدهزار و سیصد و چهار در اداره فرهنگ آموزش و پرورش كاشان استخدام شد.شعرهاي مشفق را خوانده بودمولي خودش را نديده بودم مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن كشيد.الفباي شاعري را او به من آموخت. در سال هزار و سیصد و بیست و شش و در سننوزده سالگي منظومه اي عاشقانه و لطيف از سهراب با نام در كنار چمن يا آرامگاه عشق به نشر رسيد. سال هزار و سیصد و بیست و هفت ، هنگامي كه سهراب در تپه هاي اطراف قمصر مشغول نقاشي بود، با منصور شيبايي كه در آن سالها دانشجوي نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا بود آشنا شد. اين برخورد، سهراب را دگرگون كرد.آنروز شيبايي چيزها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوك را نشان داد من در گيجي دلپذيري بودمهرچه ميشنيدم، تازه بود و هرچه مي ديدم غرابت داشت. شب كه به خانه بر مي گشتم، من آدم ديگري بودم. طعم يك استحاله را تا انتهاي خواب در دهان داشتم.شهريور همان سال، استعفا ازاداره فرهنگ كاشان مهرماه، به اتفاق خانواده جهت تحصيل در دانشگاه هنرهاي زيبا در رشته نقاشي به تهران مي آيد. در خلال اين سالها سهراب بارها به ديدار نيما يوشيج مي رفت. در سال هزار و سیصد و سیمجموعه شعر مرگ رنگ منتشرگرديد. برخي از اشعار موجود در اين مجموعه بعدها با تغييراتي درهشت كتاب تجديد چاپ شد. سال هزار و سیصدوسی و دو ، پايان دوره نقاشي دانشگاه هنرهاي زيبا و دريافت مدرك ليسانس و دريافت مدال درجه اول فرهنگ از شاه. ...در كاخ مرمر، شاه از من پرسيدبه نظر شما نقاشي هاي اين اتاق خوب است؟سهراب جواب داد: خير قربان و شاه زير لب گفت:خودم حدس می زدم.اواخر سال هزار و سیصد و سی دو ، دومين مجموعه شعر سهراب با عنوان زندگي خوابها با طراحي جلد خود او و با كاغذ ارزان قيمت در شصت و سه صفحه منتشر شد. تا سال هزار و سیصد و سی و شش، چندين شعر سهراب و ترجمه هايي از اشعار شاعران خارجي در نشريات آن زمان به چاپ رسيد.در مرداد ماه هزار و سیصد و سی و شش از راه زميني به پاريس و لندن جهت نام نويسي در مدرسه هنرهاي زيباي پاريس در رشته ليتوگرافي سفر مي كند. فروردين ماه سال هزار و سیصد و سی و هفت ، شركت در نخستين بينال تهران. خرداد همان سال شركت در بينال ونيز و پس از دو ماه اقامت در ايتاليا به ايران باز مي گردد. در سال هزار و سیصد و سی و نه ، ضمن شركت در دومين بينال تهران، موفق به دريافت جايزه اول هنرهاي زيبا گرديد در همين سال، شخصي علاقه مند به نقاشيهاي سهرابهمه تابلوهايش را يكجا خريد تا مقدمات سفر سهراب به ژاپن فراهم شود. مرداد اين سال، سهراب به توكيو سفر مي كند و در آنجا فنون حكاكي روي چوب را مي آموزدسهراب در يادداشتهاي سفر ژاپن چنين مي نويسداز پدرم نامه اي داشتم. در آن اشاره اي به حال خودش و ديگر پيوندان و آنگاه سخن از زيبايي خانه نو وايوان پهن آن و روزهاي روشن و آفتابي تهران و سرانجام آرزوي پيشرفت من در هنر واندوهي چه گران رو كرد: نكند چشم و چراغ خانواده خود شده باشم . در آخرين روزهاي اسفند سال هزار و سیصد و سی و نه به دهلي سفر مي كند. پس از اقامتي دو هفته اي در هند به تهران باز مي گردد. در اواخر اين سالسهراب و خانواده اش به خانه اي در خيابان گيشا، خيابان بيست و چهارم نقل مكان مي كند. در همين سال در ساخت يك فيلم كوتاه تبليغاتي انيميشن، با فروغ فرخزاد همكاري نمود. تيرماه سال هزار و سیصد و چهل و یک ، فوت پدر سهراب وقتي كه پدرم مرد، نوشتم: پاسبانها همه شاعر بودند حضور فاجعه، آني دنيا را تلطيف كرده بود. فاجعه آن طرف سكه بود وگرنه من ميدانستم و ميدانم كه پاسبانها شاعر نيستند. در تاريكي آنقدر مانده ام كه از روشني حرف بزنمتا سال هزار و سیصد و چهل و سه تعدادي از آثار نقاشي سهراب در كشورهاي ايران، فرانسه، سوئيس، فلسطين و برزيل به نمايش درآمد. فرودين سال هزار و سیصد و چهل و سه ، سفر به هند و ديدار از دهلي و كشمير و راه بازگشت در پاكستان، بازديد از لاهور و پيشاور و در افغانستان، بازديد از كابل.در آبانماه اين سال، پس از بازگشت به ايران طراحي صحنه يك نمايش به كارگرداني خانم خجسته كيا را انجام داد. منظومه صداي پاي آب در تابستان همين سال در روستاي چنار آفريده مي شودتا سال هزار و سیصد و چهل و هشت ، ضمن سفر به كشورهاي آلمان، انگليس فرانسه، هلند، ايتاليا و اتريش، آثار او در نمايشگاههاي متعددي به نمايش درآمد. سال هزار و سیصد و چهل و نه ، سفر به آمريكا واقامت در لانگ آيلند و پس از هفت ماهاقامت در نيويورك به ايران باز مي گردد. سال هزار و سیصد و پنجاه و یک ، برگزاري نمايشگاه هاي متعدد در پاريس و ايران. تا سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت ، چندين نمايشگاه از آثار نقاشي سهراب در سوئيسمصر و يونان برگزار گرديد.سال هزار و سیصد و پنجاه و هشت ، آغاز ناراحتي جسمي و آشكارشدن علائم سرطان خون. ديماه همان سال جهت درمان به انگلستان سفر مي كند و اسفند ماه به ايران باز مي گردد.سال هزار سیصد و پنجاه و نه ...اول ارديبهشت... ساعت شش بعداز ظهر، بيمارستان پارس تهران... فرداي آن روز با همراهي چندتن از اقوام و دوستش محمود فيلسوفي، صحن امامزاده سلطان علي روستاي مشهد اردهال واقع در اطراف كاشان ميزبان ابدي سهراب گرديد. آرامگاهش در ابتدا با قطعه آجر فيروزه اي رنگ مشخص بود و سپس سنگ نوشته اي از هنرمند معاصر رضا مافي با قطعه شعري از سهراب جايگزين شد:
به سراغ من اگر مي آييد نرم و آهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من...
كاشان تنها جايي است كه به من آرامش ميدهد و ميدانم كه سرانجام در آنجا ماندگار خواهم شد و سهراب ... ماندگار شد... . روحش شاد و يادش گرامي باد.... برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
v\:* {behavior:url(#default#VML);} o\:* {behavior:url(#default#VML);} w\:* {behavior:url(#default#VML);} .shape {behavior:url(#default#VML);} Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal0falsefalsefalseMicrosoftInternetExplorer4 طنین شاسوسا گل آئینه همراه آن برتر روزنه ای به رنگ ای نزدیک غبار لبخند فراتر شکست کرانه دیاری دیگر کو قطره وهم سایبان آرامش ما، مائیم پرچین راز آوای گیاه میوه تاریک شب هم آهنگی دروگران پگاه راه وارد گردش سایه ها برتر از پرواز نیایش نزدیک آی ... موج نوازشی ای گرداب بیراهه ای در آفتاب خوابی در هیاهو تارا در سفر آن سوها ای همه سیماها محراب برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;} برچسبها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+
تاريخ یکشنبه یازدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
|