اینجا ایران است..

ایران اسلامی!!

 

اهل آبادی در خواب

               روی این مهتابی

                                  خشت غربت را می بویم..

مبادا که ترک بردارد!

 

 باغ همسايه چراغش روشن, من چراغم خاموش

ماه بالاي سر آبادي است ،
اهل آبادي در خواب.
روي اين مهتابي ، خشت غربت را مي بويم.
باغ همسايه چراغش روشن،
من چراغم خاموش ،
ماه تابيده به بشقاب خيار ، به لب كوزه آب. غوك ها مي خوانند..
مرغ حق هم گاهي. كوه نزديك من است : پشت افراها ، سنجدها..
و بيابان پيداست.
سنگ ها پيدا نيست، گلچه ها پيدا نيست.
سايه هايي از دور ، مثل تنهايي آب ، مثل آواز خدا پيداست.. نيمه شب با يد باشد.
دب آكبر آن است : دو وجب بالاتر از بام.
آسمان آبي نيست ، روز آبي بود. ياد من باشد فردا ، بروم باغ حسن گوجه و قيسي بخرم.
ياد من باشد فردا لب سلخ ، طرحي از بزها بردارم،
طرحي از جاروها ، سايه هاشان در آب.
ياد من باشد ، هر چه پروانه كه مي افتد در آب ، زود از آب در آرم. ياد من باشد كاري نكنم ، كه به قانون زمين بر بخورد .
ياد من باشد فردا لب جوي ، حوله ام را هم با چوبه بشويم.
ياد من باشد تنها هستم. ماه بالاي سر تنهايي است. آره شهر مجازي كاشان هم بايد سهمي داشته باشه
و اما ... سايت سهراب سپهري بنظر بهترين سايت و مرجعي است كه در مورد اين شاعر کاشانی وجود دارد. مطلبي رو در مورد تعويض سنگ قبر سهراب كه بهتر است شما هم بخوانيد: خشت غربت؟
ماجرا از اين قرار است كه درست در آخرين روز سال عده اي كه اظهار ميكنند از طرف متوليان بارگاه شهيد اردهال هستند اقدام به تعويض يا بهتر بگويم دفن! سنگ مزار سهراب و پوشاندنش با سنگي جديد ميكنند. از خواندن اين مطلب متاسف شدم اما تعجب نكردم! كارهايي از اين دست كه بدون در نظر گرفتن قدر و منزلت شخصيت ها و بناها صورت مي گيرد در كاشان امر تازه اي نيست. هر چند اينكه سهراب براي متوليان امامزاده حداقل اينقدر اهميت پيدا كرده كه بفكر نو كردن سنگ قبرش بيفتند را به فال نيك مي گيرم اما اي كاش مسئولين فرهنگي شهر ما مخصوصاً اداره فخيمه فرهنگ و ارشاد دقت نظر و حساسيت بيشتري در مورد مفاخر فرهنگي شهرمان داشته باشند. براي مائي كه ادعا مي كنيم جزو قطبهاي گردشگري كشور هستيم شايسته نيست كه نسبت به مفاخرمان اين چنين بي دقت و كج سليقه برخورد كنيم. فراموش نكنيم كه سهراب را خيلي ها مي شناسند و به او ارادت دارند و براي زيارت آرامگاهش از راههاي دور و حتي خارج از كشور مي آيند. حال كه به هر دليل نخواسته ايم براي اين شاعر عارف مسلك مقبره اي درست كنيم بهتر است بگذاريم سادگي مزارش نمادي از اشعار ساده و بي آلايشش باشد. چرا بايد با بي توجهي سنگ قبرش را كه در ميان دوستدارانش شهرت زيادي دارد با سنگي سياه و ناموزون و به سبك سنگهاي مزار امروزي پنهان كنيم؟ آنهم در آستانه سالمرگ سهراب كه جمعيت زيادي از دوستدارانش بر مزار او حاضر خواهند شد و يقيناً مشاهده اين كج سليقگي بازتاب خوبي حداقل در فضاي مجازي نخواهد داشت. بهتر نبود اگر به اين ضرورت رسيده بوديم كه سنگي جديد براي آرامگاه سهراب تهيه كنيم با مشورت هنرمندان و در شكل و ظاهري زيبا ساخته شود و طي مراسمي مثل سالمرگ او و در حضور دوستداران و خانواده اش اقدام به تعويض آن شود؟
البته داستان بي مهري هاي ما كاشاني ها در مورد سهراب به همين مورد ختم نمي شود ؛ عدم دفن او در گلستانه برخلاف وصيتش ، نداشتن سنگ قبر تا هشت سال پس از مرگش ، نداشتن مقبره يا نشاني كه در خور مقامش باشد ، بسنده كردن به ويتريني ساده در چند متري قبر و قرار دادن چند كتاب و قرار دادن بخشي از اشعار سهراب در آن كه پاره اي از كلمات نامناسب نيز در آن درج شده (البته آنها را خط خطي كرده اند! تا كسي نفهمد) ، شكستن سنگ قبر سهراب بر اثر سهل انگاري كارگران در زمان حمل مصالح و بازتاب وسيع رسانه اي آن با تيترهايي همچون 'چيني نازك تنهايي سهراب شكست' ، سهل انگاري مسئولين شهر در جلب نظر خانواده سهراب براي خريد تابلوهاي او عليرغم اختصاص بودجه توسط وزير وقت فرهنگ و ارشاد و از دست رفتن فرصت ساخت موزه اي به نام سهراب در كاشان با انتقال آثار به موزه صنعتي كرمان براي هميشه ، برخورد نامناسب و بعضاً تند با زائرين براي استفاده از چادرهايي كه به اذعان خيلي ها رنگ و رو رفته است و حالا هم مزين نمودن آرامگاه با سنگ قبري كه تصوير سهراب بر آن نقش بسته و از جنس گرانيت سياه است و حتي شماره موبايل سنگ تراش هم بر آن نقش بسته!



حالا كه سخن به اينجا كشيد بهتر است كمي هم در مورد تاريخچه سنگ آرامگاه سهراب بدانيم. پس از مرگ سهراب در اول ارديبهشت 1359 تا سالها فقط يك كاشي فيروزه اي رنگ نشانه محل دفن او بود:


در آذرماه سال 1367 سنگ مزاري براي سهراب ساخته مي شود كه مزين به شعري زيبا از خودش و با هنرمندي خوشنويس شهير مرحوم استاد رضا مافي بود. اين سنگ شهرت زيادي داشته :




در مهرماه 1384 و در پي بي دقتي كارگران حين حمل مصالح سنگ قبر سهراب مي شكند و به اذعان شاهدان شبانه از محل خارج شده و پس از مدتي با سنگي كه به طرز ناشيانه اي سعي شده بود با سنگ قبلي شباهت داشته باشد تعويض گرديد:


و اين هم جديدترين شاهكار هنري براي سنگ قبر سهراب :




اميدوارم كه مسئولين بيش از اين در مورد مشاهير و نام آوران كاشاني حساس باشند
و ضمن جلوگيري از اقداماتي اين چنيني كه بدون شك موجب بازتاب هاي منفي
در مورد شهر مي شود نسبت به شناساندن و معرفي اين بزرگان اقدام نمايند


متن موجود در سايت سهراب سپهري :
امروز طبق سالهاي قبل، آخرين روز از سال را كنار آرامگاه سهراب بودم. مشهد اردهال و امامزاده سلطانعلي، خلوت بود و ساكت. مثل هميشه وسعتي براي فكر كردن و مرور روزهاي گذشته.
اما... ساعت حدود 2 بعد از ظهر...
يك لودر كوچك ، دو كارگر زحمت كش، چند بيل خاك، چند عدد لگد و ...
و در نهايت، سنگ قبري سياه رنگ و دراز و تقريبا بدقواره جايگزين سنگ قبر ساده و قديمي ولي صميمي سهراب شد .
با اين سنگ نوشته : خانه ابدي شاعر آب و آئينه "
طلوع زندگي 1307 هجري شمسي
غروب زندگي 1359 هجري شمسي
كاشان بلوار نماز برادران ...." غروب زندگي ؟ براي سهراب ؟
اعلام شماره موبايل موسسه حكاكي سنگ قبر (يا بهتر است بگويم آگهي تبليغاتي) روي آرامگاه سهراب سپهري ؟. انتظار اين تغيير و تحول را واقعا نداشتم. همه چيز در كوتاهترين زمان ممكن اتفاق افتاد. چيزي حدود نيم ساعت. سنگ قبر سابق آرامگاه سهراب سپهري، همان سنگ سفيد و ساده، زير چند بيل خاك و سنگ قبر سياه جديد مدفون شد.
تنها بودم و اين تغيير ناگهاني، تماما" فكر و حواسم را بهم ريخته بود. فقط فرصت تهيه يك دوربين يك بار مصرف دست داد و تهيه عكسهايي كه حالا اينجا هستند . و قبل از آن...
يك شيشه گلاب كه قرار بود سنگ قبر سهراب را بشويد، اجبارا" خاك ريخته شده بر روي سنگ را شست. حالا حداقل ميدانم كه خاك ريخته شده بر روي آرامگاه سهراب، بوي گلاب ميدهد. از شخصي كه به عنوان مسئول و سرپرست و ناظر بر صحت خاك پاشيدن كارگران و صحيح راه رفتن و لگد كردن آرامگاه سهراب بود، سوال كردم آيا خانواده سپهري از اين اقدام شما خبر دارند ؟
جواب : شايد، نميدونم.
پرسيدم اين سنگ را چه كسي انتخاب كرده، اين كار به درخواست چه كسي انجام ميشه ؟
جواب : اين رو مسئول امامزاده داره انجام ميده. به خاطر اينكه آقاي سپهري ارادت خاصي به امامزاده داشتند ما هم براشون اين كار رو انجام داديم.. در تمام مدتي كه اين اتفاقات مي افتاد، به جز من و چند نفري كه مشغول خاك بازي و بيل زدن بودند، و يكي دو نفري كه از روي كنجكاوي ناظر بر بيل زدن قبر سهراب بودند، كسي در آن اطراف نبود.
نه مراسمي بود، نه حضور بستگان و نزديكان و نه سخنراني و نه بزرگداشتي براي شعر و ادب پارسي.
فقط گرد و خاك بود و سنگي سياه و زمخت و بد شكل. اينجا چه خبر بود ؟!


 

برچسب‌ها: سهراب سپهری, سایت سهراب, سایت سهراب سپهری, اشعار سهراب سپهری
+ تاريخ شنبه هفدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |