لب آب

 


ديشب، لب رود، شيطان زمزمه داشت.
شب بود و چراغك بود.
شيطان ، تنها، تك بود.

باد آمده بود، باران زده بود: شب تر ، گل ها پرپر.
بويي نه براه.
ناگاه
آيينه رود، نقش غمي بنمود: شيطان لب آب.
خاك سايه در خواب.
زمزمه اي مي مرد.بادي مي رفت، رازي مي برد.

 

فهرست شرق اندوه


برچسب‌ها: لب آب سهراب سپهری, شیطان و سهراب در نیمه شب
+ تاريخ جمعه ششم فروردین ۱۳۸۹ساعت نويسنده مسافر |