دیگران را هم غم هست به دل

         غم من! لیک غمی غمناک است..

 

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* /*]]>*/ /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}

 

 نمــــــــی فرات

 

 اگر چه مثل محرم نمـــــــی شوم هرگز

جدا ز حلقه ی ماتم نمـــــی شوم هرگز

مرا ببخش,مرا چون که خوب مـــی دانم

که توبه کردم و آدم نمـــــــی شوم هرگز

 اسیر جاذبه ی حســــــن یوسف یاسم

که محو در گل مریـــــم نمی شوم هرگز

گناهکـــــارم و امــــــــــــا بدون اذن شما

نصیب خشم جهنم نمـــــی شوم هرگز

 به جان عشق قسم غیر چارده معصوم

به پای هیچ کسی خم نمی شوم هرگز

 نمــــــی فـــــــرات بیاور چرا که من قانع

به سلسبیل و به زمزم نمی شوم هرگز

 در انتهای غزل من دوباره مـــی خواهم

فقط برای تو باشم,نمـــــــی شوم هرگز

 

 

////////////////////////////////////////

خبرگزاري فارس: مدير سينما تك موزه هنرهاي معاصر گفت: برخلاف آنچه منتشر شده، هفته فيلم سهراب سپهري بعد از ايام سوگواري ماه محرم و احتمالا در اواسط دي ماه برپا مي‌شود و در همايش ادبي اين هفته سهراب، تنها يك فيلم (و من مسافرم) نمايش داده خواهد شد.

عليرضا حسيني مدير سينما تك موزه هنرهاي معاصر در گفت و گو با خبرنگار سينمايي فارس زمان دقيقي براي برپايي هفته فيلم سهراب سپهري مشخص نكرد و گفت: تعدادي از فيلم‌هايي كه نام‌شان عنوان شده و حدود شش فيلم هستند مانند خانه دوست كجاست، نار و ني و ... كه درباره سهراب سپهري شاعر بزرگ معاصر كشورمان ساخته شده است و ما از ساخت آن ها مطلع بوديم اما تعدادي از فيلم‌ها هستند كه به ما معرفي شدند و دوستان به ما درباره ساخته شدن آن‌ها اطلاع دادند كه تعدادشان هم كم نيست، به همين دليل و با توجه به نزديك شدن به ايام محرم تصميم گرفتيم هفته فيلم را بعد از مراسم سوگواري اباعبدالله الحسين قرار دهيم تا فرصت بيشتري هم براي انتخاب فيلم‌ها و ارايه مناسب آن‌ها به مخاطب داشته باشيم.
وي ادامه داد: در تلاش هستيم تا هفته فيلم را در دي ماه برگزار كنيم تا كارهاي بيشتري را بتوانيم در معرض نمايش علاقمندان در سينما تك قرار دهيم.
همزمان با همايش ادبي سهراب سپهري و افتتاح نمايشگاه آثار نقاشي در موزه هنرهاي معاصر تهران، برنامه نمايش سينماتك روز سه شنبه اين هفته (10 آذر) ساعت 19 به فيلم مستند «و من مسافرم» به كارگرداني لقمان خالدي و تهيه‌كنندگي سعيد رشتيان اختصاص خواهد يافت.

راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-

برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ یکشنبه بیست و نهم آذر ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |

 

مشابهت این دو شاعر را می توان در دو حوزه مورد بررسی قرار داد ؛ 1- فرم  . 2- محتوا

1- فرم
الف ) شعر موزون و ساده
شعر بلیک را موازی اشعار شبانه و پرستاران کودکان ( لالایی ) می دانند . مصراع اشعار آن در بیش تر مواقع کوتاه بوده و با سه چهار کمه یک مصراع تمام می شود .  شعر بلیک دارای وزن و محتوای ساده ای است  و معمولا با نی لبک خوانده می شود . از نظر عروض انگلیسی در ردیف شعرایی همچون شکسپیر قرار دارد .اشعار سهراب هم وزن ساده ای دارند به طوری که راحت در ذهن مخاطب عادی و جوان باقی می ماند .
ب ) زبان ساده ی کودکی
هر دو شاعر از زبان کودکانه برای اشعار خود استفاده کرده اند و مطالب خود را که بیشتر نقل کودکانه و توصیف طبیعت است ، به طور مستقیم و دور از ایجاز بیان کرده اند .
ج ) تقلید از لحن و زبان کتاب های آسمانی
بلیک هم مانند کتاب های آسمانی در شعر دختر گم شده پپیشگویی از دنیا کرده است .

 

من پیشگویانه می بینم / که در آینده /زمین از خواب/ برخواهد خاست و خواهد گشت / بردبار ، در پی آفرینده ی خویش ، / و بیابان وحشی باغی دلگشا خواهد شد .

سهراب هم مانند سوره های مکی قرآن  که برای جلب توجه اول چند قسم می خورند و بعد خبر می دهند شعر می گوید : به تماشا سوگند / و به آغاز کلام / و به پرواز کبوتر در ذهن / واژه ای در قفس است .
2- محتوا

الف ) کودکانگی
یکی از جنبه های محکم مشابهت دو شاعر در توجه به کودکان است . بلیک بسیاری شعر را برای کودکان سروده همان طور که از نام بعضی از آنها معلوم است . او در شعر ترانه های بیگناهی می گوید :

 

من نی ای میان تهی برگرفتم / و قلمی روستایی ساختم / و آب زلال را به رنگ آلودم / و سروده های شاد خویش رانوشتم / تا هر کودکی از شنیدن آن شادمان شود .

سپهری هم با نوعی دید نوستالپیک به کودکی خود می نگرد و در شعرای آن دوران کودکیش نمایان است . باغ ما در طرف سایه ی دانایی بود /باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه / باغ ما نقطه ی برخورد نگاه و قفس و آینه بود /باغ ما شاید ، قوسی از دایره ی سبز سعادت   بود / میوهی کال خدا را آن روز می جویدم در خواب / آب بی فلسفه می خوردم / توت بی دانش می چیدم / تا اناری ترکی برمی داشت دست فواره خواهش می شد / تا چلویی می خواند سینه از شوق می سوخت .

 

 

 

ب ) عرفان
عمده ترین وجهی که این دو شاعر را با هم مقایسه می کنند عرفانی این گون است . منظور از عرفان در این جا نوعی دید نسبت به جهان ، انسان و خداست که دین نیست ولی دز کنار آن قرار دارد .هر دو شاعر سعی کرده اند که با بینش دینی آمیخته با زاد اندیشی نوعی شبه عرفان را به وجود بیاورند .
ویژگی عرفانی اشعار این شاعر طبق زیر است .

 

اعتقاد به یگانگی ادیان : بلیک همواره اسم  شاعر را در کنار اسم پیامبران می آورد و برای پیامبران نبوغ شاعرانه قائل بود . او در یکی از استدالش گفت : چون همه ی انسان ها با نژاد و رنگ های مختلف بازم مثل هم هستند ؛ پس همه ی مذاهب هم از یک منبع اند و آن منبع نبوغ شعری است .

سهراب هم با پیدا کردن مشترکاتی در دین اسلام و بودا به دنبال همین موضوع بود که ثابت کنند همه ادیان حرف های مشترکی دارند .

 

اعتقاد به نظام احسن : بلیک کمی تحت تاثی نظریه ی ژاکوب بوهم که معتقد بود خدانه مطلق خیر است و نه مطلق شر ، بلکه مقدارات شر و خیر دارد و این دلیل مواجه شدن ما با دو نوع است . او در شعر هایش تضاد ها را در کنار هم می آورد .

 
 

بلیک براین عقیده بود که اگر درهای بصیرت از زیر بنایی شسته وتمیز شوند اضداد به مرحله ای می رسند که دیگر مخالف هم نیستند . سهراب هم جهان شامل بدی و خوبی های می دانست که وجود هر دو لازمه هستی .

 

 

 

و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون / و بدانیم اگر کرم نبود ، زندگی چیزی کم داشت / و اگر فنج نبود ، لطمه می خورد به قانون درخت / و اگر مرگ نبود ، دست ما پی چیزی می گشت

 

.

 

اجتماع تضاد ها  : بلیک ابتدا تضادها را می آفریند و بعد آنها را رفع می کند . مانند تضاد میان شادی و غم . مرگ و زندگی .

 

سهراب از همان اول تضاد و دوگانگی ای نمی بیند مگر آنکه بخواهد آن را بی پایه نشان دهد یا آن را نفی کند .

 

دعوت به تغییر نگرش :وقتی جهان به شکل موجود بهترین نوعش خواننده شود  وظیفه ی شاعر این است که مردم را به تغییر نگرش وادارد . هردو شاعر مردم را به وسعت نگرش و تغییر نگرش در باره ی دنیا دعوت می کردند با این تفاوت که سهراب به عرفان اسلامی بیشتر از همتای انگلیسی خود  ، مردم را به وسعت دید دعوت می کرد .


 

چشمها را باید شست / جور دیگر باید دید .


 

ج ) طبیعت گرایی

 

جلوه ی طبیعت آنقدر در شعر این دو شاعر زیاد است که نیاز به نمونه آوردن نیست .

 

طبیعت گرایی را می توان می توان از دو بعد بررسی کرد :

 

1- مخالف با زندگی شهری : وقتی طبیعت برای کسی بهتر باشد معلوم ایت که زندگ شهری را نکوهش کند .

 

هر دوشاعر شهر را مانند قفسی می دانند و ترس خود را نسبت به آن اعلام داشته اند . هر دوشاعر با تغییر در طبیعت مخالف هستند .

 

 

 

من در خیابان های جدول بندی شده پرسه زدم /نزدیک جایی که رودخانه ی تایمز در جریان است / و در هر صورتی نشانه ای دیدم /نشانه های ناتوانی ، نشنه های غم / در هر فریاد انسانی / در هر فریاد کودکی از ترس /در هر صدایی در هر ممنوعیتی /من صدای دستبندهای ساختگی ذهن را می شنوم .

 

 

شهر پیدا بود / رویش هندسی سیمان ، آهن ، سنگ /سقف بی کفتر صدها اتوبوس .

 

 

 

2 - جاندار پنداری طبیعت : هر دو شاعر طبیعت را زنده می پندارند ، نه به عنوان صنعتی شاعرانه بلکه به عنوان بخشی از جهان بینی خویش .

 

 

دره ها با یکدیگر در گفتو گویند / و درها سرا پا گوش .

 

 

میوه ها آواز می خواندند ...

 

 


راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-


برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ جمعه بیستم آذر ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |

عید غدیر مبارک..

 

در دایره سهراب اثر استاد شیدا

تشکر می کنم که قبول زحمت کردن..

                 تقدیم به همه سهرابیان

 

در دایره سهراب



ای سوســن بستانـــی،وی ســــــرو گلستانی

آشفته مشو گــر نیست،مــــایل به تو دستانی

خـــــوش قامـــت و رعنایـــی،هم یار دلارایــــی

افسوس بدیــن اوصاف،روییده به کــــاشانــــی

اینجا همه سرمستند،بـــــی پا و سر و دستند

از جلــــــــوۀ دلدار و از حُســـــــن سلیمانــــی

هر خانه طرب خانه،هر کـــــوی به میخــــــــانه

از مرحمت سهـــــراب،هر دست،به دامانـــــی

چندی به وفــــــــا رویید،بر طرف چمـــــن بویید

تا جُــــور خـــزانش بُرد،کــــو بلبل خندانــــــــی

ارباب ارادت رفــــــت،وآن جمله صلابـــــت رفت

ای سرو چـــــه میجویی؟کـــــز باد پریشانــــی

زین قافیه پـــــردازی،شیدا به چه مـــی نازی؟

در دایرۀ سهــــــــراب،چون گوی به میدانـــــی


راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-

برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ یکشنبه پانزدهم آذر ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |

 

اشعار سپهری ، متاسفانه به تاجیکستان دیر رسید و تاهنوز به شکل کتاب جداگانه ای چاپ نشده ، تنها پاره ای از سروده هایش در روزنامه و مجله ها به طبع رسیده اند. هرچند آثار او کمتر از دیگر سخن سرایان ایران معرفی شده، ولی امروز بیشتر شاعران تاجیک درآسیای میانه تاثیر از او می گیرند و به قول گلرخسار- شاعر تاجیک – امروز همه « سهراب بیمار» شده اند، از او پیروی می کنند، درس می آموزند ، عنوان کتابهای خویش را باتقلید از او می گذارند. «صدای پای واژه های » اسکندر ختلانی – شاعر روان شاد تاجیک برگرفته از تاثیر «صدای پای آب» سپهری ؛ « اندوه سبز» محمد علی عجمی به دنبال «حجم سبز» این شاعر نقاش اند.

 

 

 

بازار صابر یکی از شاعران تا جیک درسلسله رباعیات اخیر خود از شاعران نوگوی ایران به وضوح تاثیر گرفته است ، به طوری که چند رباعی اش راتحت اثر شاعرانی ، چون نادر نادرپور ، اسماعیل خویی ، احمد شاملو و سهراب سپهری سروده و پاره های اشعار آنها را در پاورقی آورده است. از جمله ، دو رباعی بازار صابر در هوای معنی و مضامین سپهری ایجاد شده اند. چنانچه :

 

 

 

اسب پدریم را که غمش می دادم (1)

 
 

از آب و علف کمی کمش می دادم .

 
 

یک بارک دیگر اگرش می دیدم

 
 

گلبرگ و سطیل شبنمش می دا دم .

 

 

 

بازار صابر رباعی مذکور را ازمضمون شعر « و پیامی درراه» سهراب سپهری گرفته که از مشهور ترین شعرهای سپهری است . دراین شعر سهراب سپهری خود را به عنوان منجی ای می بیند که برای همه دردها و مشکلات دوایی ازآشتی و صفا دارد. آنگاه ازخیر و نیکی رستگاری بشارت می دهد:

 
 

 

 

خواهم آمد پیش اسبان، گاوان، علف سبزنوازش خواهم ریخت.

 
 

مادیان تشنه ، سطل شبنم را خواهم آورد.

 
 

خر فرتوتی دراه ، من مگس ها یش را خواهم زد.

 

 

 

هردو شاعر دراین سروده ها یکی در قالب جدید شعر سپید و نو ، دیگر درقالب سنتی کلاسیکی – رباعی از مهربانی و شفقت حرف می زنند و نهایت لطف و مهر خود را حتی از گاو و اسب و خر دریغ نمی دارند. بازار صابر از صمیمیت سپهری که در اشعارش ،بویژه در چهار مجموعه آخر او «صدای پای آب»، « مسافر »،« حجم سبز» و « ما هیچ ما نگاه» به صراحت احساس می شود، تاثیر پذیرفته و ازهمان پیوندی که سپهری با پدیده ها و اشیای طبیعت دارد بو برده است.

 

 

 

وقتی که در آب می نماید (2) مهتاب،

 
 

تیزینه مشوئید، مشوئید در آب

 
 

مهتاب در آب زخم می بردارد

 
 

می گفت دراین باره سپهری سهراب

 

 

 

 

 

1. غمش می دادم = اذیت کردن

 
 

2. می نماید مهتاب= نمودار شدن ماه

 

 

 

................

 

 

 

شاعر درپایان با آوردن سطرهای (( مادرم چاقو را در حوض نمی شست ، ماه زخمی     می شد)) اشاره کرده که آنها را از سهراب گرفته. البته ، چنین نزاکت و سادگی را در دیگر شعرهای سپهری نیز می بینیم :« حنجره جوی آب را قوطی کنسرو خالی زخمی می کرد

 

عبدالله رهنمادیگر از شاعران تاجیک درشعری که آن را به سهراب سپهری اهدا نموده ، از واژه و ترکیب های سپهری کار گرفته ، ارادت و اخلاص خویش را به این نقاش چیره دست و شاعر زبر دست بیان می دارد واز مصراع و معانی او استادانه استفاده می کند. این سروده کوچک ما را به یاد شعر « آب » سهراب می برد.

 

این شاعر جوان تاجیک به قدری شیفته و مفتون شعر سپهری است که نتوانسته چیزی دربرابر عظمت اندیشه های او بگوید و تنها به اشاره های شاعر پی می برد و می داند که شقایق چه گلی است :

 

آسمان ، بازترین چشم جهان

 

همه سبزی تو را می بیند.

 

هر که داند که شقایق چه گلی است

 

آری ، اینجا تنهاست

 

آدم اینجا تنهاست

 

طوری که عرض شد ، سپهری درمیان شاعران فارسی گوی آسیای میانه تاثیر گذارترین شاعر شعرنو است . به نحوی که نه تنها در دوشنبه و خجند وختلان و بدخشان ، بلکه در سمرقند و بخارا و تاشکند و خوارزم و ترمذ * شمار زیادی از قلمکشان ازاو پیروی می کنند. پریسا ، شهرزاد، سلیم کنجه ، حیات نعمت ، جعفر و....که مشعل دار لفظ تاجیکی فارسی دراین خطه با فیض و « جزیره کوچک فارسی زبان ها » هستند چامه و چکامه های خویش را در حال و هوای سروده های سپهری می سرایند و درست ازهمان جاده ای می روند که سپهری بنیاد آن را نهاده بود .

 

آثار سهراب سپهری بیش ازهمه به "دارا نجات" شاعر توانا و نوبیان که به « سپهری تاجیک» معروف است ، تاثیر گذاشته است . این شاعر با تلاش وتکاپوی فراوان می خواهد شعر تاجیک را ازیکنواختی و یک گونه ای بیرون آرد.

 

دارانجات پیام و پیغام سهراب را با روح و جان خویش عمیق درک نموده است ، رمز و راز چکامه هایش را گشوده است . سهراب در «صدای پای آب» با « سر سوزن ذوقی» اینطور سروده:

 

من مسلمانم

 

قبله ام یک گل سرخ،

 

جانمازم چشمه ، مُهرم نور

 

دشت سجاده من

 

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم

 

درنمازم جریان دارد ماه ، جریان دار طیف

 

سنگ از پشت نمازم پیداست

 

همه ذرات نمازم متبلور شده است

 

من نمازم را وقتی می خوانم

 

 

 

...............

 

 

 

که اذانش را باد ، گفته باشد سر گلدسته سرو

 

من نماز م را پی «تکبیره الاحرام » علف می خوانم

 

پی « قدقامت» موج

 

دارانجات با «یک پنجه زوق» و باتفاوتی از سهراب با اینطور سروده :

 

بی نماز نبودم

 

با سنگاب دوک طهارتم از سنگاب بود،

 

دستارم بود چنبره هلبو،

 

جانمازم برگ ریواج(1)

 

یا کنده ای گلسنگی

 

نماز را می کردم ادا

 

با علف ها،

 

ارچه ها(2)

 

دومیسچه ها (2)

 

برگ دعایم سبز بود

 

درشاخ آیه ها.

 

همچنین در سال 2002 « صدای پای آب» سهراب سپهری درازبکستان توسط خانم نرگس شاهعلی آوا با زبان ازبکی ترجمه شد و بهترین کتاب سال عنوان گرفت که این هم دلیل دیگر برمحبوبیت این شاعر درمیان اهل شعر این سرزمین است . طبیعی و صمیمی بودن ترکیب و تصاویر ، مضمون ومحتوی، موسیقی شعر و کلام و نوع خاص انس و الفت با طبیعت از دیگر خصوصیاتی است که برجایگاه ویژه شعر سهراب سپهری دراین ممالک می افزاید .

 

 

 
 
 

1. ریواج= ریواس

 
 

2. ارچه ، دومیسچه = نام درخت

 

 


راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-

 


برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ پنجشنبه دوازدهم آذر ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |

در متون ادب فارسی و شعر معاصر, به واژگانی بر می خوریم كه برایمان ناآشنا و غریب است. برخی از لغات , نمادین و اسطوره ای,‌و برخی دیگر كه نمادین هم نیست نامانوس به نظر می رسد. شعر سهراب سپهری , بدون شك از سادگی و بی تكلفی خاصی برخوردار و همین امر باعث جذب مخاطبانش شده است. علی رغم روانی و یكدستی اشعار سپهری شایسته است به توضیح برخی از این كلمات بپردازیم تا شعر سهراب بهتر درك شود. شعر او مملو از فضاهای فراسو است؛ حد فاصل بین اینجا و و سرزمین امثالی اش. نگاهی هر چند اجمالی به مفاهیم واژگان او می تواند روزنه ای باشد برای عبور ما از این فضا.

 

برخی از واژه های نمادین در شعر سهراب                            

اشراق حكمت : فلسفه ای است كه منشاء آن فلسفه افلاطون و حكمت نو افلاطونی حوزه علمی اسكندریه است. محیی و مروج این حكمت در اسلام و ایران شیخ شهاب الدین سهروردی است. وی علاوه براستفاده از فلسفه افلاطون و نوا فلاطونی از حكمت متداوله در ایران, خاصه فلسفة متمایل به عرفان كه در طریقت زردشتی بود و سهروردی از آن خمیرة خسروانی تعبیر می كند.  
حرف بدل شد به پر, به شور,‌به اشراق                      
اقاقیا : درختی است از دسته شبدرها و از تیره پروانه داران كه اصلش از آمریكای شمالی است. این درخت ممكن است به ارتفاع 25 متر هم برسد. گل هایش خوشه ای سفی یا صورتی و بسیار خوشبوست. اقاقیا از درخت هایی است كه در برخی از مذاهب جادویی قدیم نقشی داشته . مثلا عزی از بت های معروف عرب كه از خدایان مونث بوده است و در درخت سمر كه یكی از انواع اقاقیا, قرار داشت كه به دستور پیامبر ِآن درخت را سوزاندند. از نظر نمادها قابل ذكر است كه این درخت به سبب گل سفید و قرمزش,‌نزد مصریان مقدس بوده و در آموزه های هرمسی,‌رمز Testament of hiram است كه می گوید: "آدمی باید بداند كه چگونه بمیرد تا بتواند دوباره از ابدیت زنده شود. در هنر مسیحی ,‌به ویژه رومانتیك,‌رمز روح و جاودانگی بود .
هنگامی كه مرد, رویای شب بوها, و بوی اقاقیا میان انگشتانش بود           
انار : دانه های انار, آن را در میان اقوام مدیترانه ای و خاور نزدیك و هندوستان و نقاط دورتر, به صورت یك نماد گسترده با روری و فراوانی درآورده است. انار,‌نشانة الهه های یونانی دمتر/سرس/,پرسفونه و هرا/ جونو بود,‌و تصور می رفت كه بیدار كننده غریزه جنسی و موجب آبستنی است. از این رو آن را با الهه های باروری مربوط می دانستند انار به عنوان یك نماد عیسوی رستاخیز و جاودانگی, از همین اسطوره ناشی شده و آن در دست عیسی در كودكی می توان دید .انار یكی از میوه های درخت مقدس است و نشانة هریتی, عفریته ای مربوط به افسانه ها ی بودایی است كه كودكان خود را می بلعید تا اینكه بر طبق روایاتی,‌بودا او را با خوراندن اناری معالجه كرد. در هنر بودایی در خاور دور, آن زن را به صورتی نشان داده اند كه كودكی را در آغوش دارد,‌و زنهای نازای ژاپنی,‌از او با نام "كی شی موجین" استمداد می كنند. در چین, انار, نماد باوری است و به طور گسترده ای بر روی نقاشی های روی سفال ها نشان داده می شود.
من اناری را می كنم دانه, به دل می گویم‌خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود.

انجیر: درخت انجیر یا درخت بودهی,‌یا فیكوس رلیگیوسا,‌(درخت تنوبر بوددا), كه برگ آن نشانة بودا و برای بوداییان و برهمن ها مقدس است. شكل ویژه آن كه دارای نوك تیز است , در نقش هالة‌ خدایان بودایی منعكس شده است.
  زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است
باغ : نماد زندگی پس از مرگ نزد مصریان به شمار می رفت و در نقاشی های روی سنگ گورهای مربوط به سده های هجدهم و نوزدهم, درختان خرما و چنار درآن دیده میشود. تصور یك باغ آسمانی,‌به عنوان جایگاه مردگان و خدایان نیز در اسطوره های سومری و بابلی وجود دارد. بهشت بودایی,‌سرزمین پاك مغرب دارای اصلی چینی و مربوط به سدة چهارم میلادی است,‌و ژاپنی ها آن را اقتباس كردند. در هنر عیسوی یك باغ در بسته, نماد بكارت و به ویژه مربوط به مریم عذرا, در اصل باروری معصومانه و عید تبشیر است.
جغد در باغ معلق می خواند  
پادمه : هندیان, نیلوفر را به این نام می خوانند از دوره باستان تا این زمان در ستایش آن ترانه ها خوانده اند. در هند نزد هندو و بودایی دارای رمزی پرارزش است و زندگی انسان را چون سرگذشت نیلوفر می دانند. نام گونه های مختلف سوسن آبی,‌كه در مصر باستان و در بسیاری از بخش های آسیا مورد پرستش بود. در اسطوره و هنر مصری و هم هندی, گلبرگ های آن در حال شكفتگی یك خدای آفریننده را نشان می دهد  .… در هندوستان نیز نیلوفر مربوط به یك خورشید- خدا بود..... نیلوفر همچنین مربوط به مادر- الهه های هندی از روزگار پیشین و به عنوان نماد زهدان كیهانی بود...
نیلوفر رویید, نیلوفر به همه زندگی ام پیچیده بود,‌در رگهایش من بودم كه می دویدم؛ هستی اش در من ریشه داشت, همه ی ‌من بود
زنبق : اصل و منشاء نشان معروف پادشاهان فرانسه و شهر است..... اگر این گیاه به صورت یك گل باشد, روزگاری نماد زندگی به شمار می رفت. در هنر عیسوی,‌ممكن است جای سوسن را به عنوان گل اصلی مریم عذرا بگیرد. در منظرة‌عید تبشیر,‌نوك عصای جبرئیل را نشان می دهد.
غم زن بر چهرة ما ، باشد كه شكوفا گردد زنبق چشم, وشود سیراب ،از تابش تون و فرو افتد
سیب : در هنر عیسوی,‌میوه درخت دانش است كه حوا آن را چید و از اینجاست كه , نماد هبوط به شمار می رود. در اسطوره های یونانی"سیب اختلاف" به میان مجلس ضیافت خدایان افكنده شد . در چین شكوفه های سیب,‌ دلالت بر زیبایی زنانه دارد. 
ما میان پریشانی تلفظ درها،برای خوردن یك سیب چقدر تنهاییم
شوكران : گیاهی نافدار و نماد مرگ است و آشام آن را سقراط به هنگام مرگ نوشیده و موضوعی متداول در نقاشی های نو- كلاسیك و نیز نشانه خیانت و مرگ مجسم است .
لبانم به پرتو شوكران لبخند می زند   

 

 

راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-راحت حق-  


برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ سه شنبه سوم آذر ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |