آفتابي
صداي آب مي آيد ، مگر در نهر تنهايي چه مي شويند؟ لباس لحظه ها پاك است. ميان آفتاب هشتم دي ماه طنين برف ، نخ هاي تماشا ، چكه هاي وقت. طراوت روي آجرهاست، روي استخوان روز. چه مي خواهيم؟ بخار فصل گرد واژه هاي ماست. دهان گلخانه فكر است.
سفرهايي ترا در كوچه هاشان خواب مي بينند. ترا در قريه هاي دور مرغاني بهم تبريك مي گويند.
چرا مردم نمي دانند كه لادن اتفاقي نيست ، نمي دانند در چشمان دم جنبانك امروز برق آبهاي شط ديروز است؟
چرا مردم نمي دانند كه در گل هاي نا ممكن هوا سرد است؟
فهرست حجم سبز
برچسبها: نشانی سهراب سپهری را مردم نمی دانند, مردم کاشان و سهراب سپهری شاعر
+
تاريخ جمعه ششم فروردین ۱۳۸۹ساعت نويسنده مسافر
|
|
|