اهل کاشانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند
به سفالینه ای از خاک (سیلک)..
او به قضاوت دیگران کاری نداشت. گویی میدانست روزی فرا خواهد رسید که شعرش قبول عام پیدا میکند. از این رو آرام و بی سر و صدا سر به کار خویش داشت و آنچه را که به اشراق و ادراک هنری دریافته بود. به پرده رنگ و به واژهای به نرمی آب و لطافت آبی آسمانها تسلیم میکرد, برترین ویژگی شعر سهراب غنای آن از نظر جوهر شعری است، چیزی که در آثار کمتر شاعری به این زلالی میتوان یافت. از لحاظ ساخت و قالب, شعر او در اکثر موارد آهنگین ارائه شده است. سهراب با استفاده از صداها و کلمات, موسیقی میآفریند, موسیقی نرم و رویا برانگیز شعر سهراب با هیچ شاعر, دیگری اشتباه نمیشود و همین امر هنجار برجسته سبک او را به ویژه در کارهای اخیرش مشخص میکند. پیوند کلمات و همنشینی تصویرها در شعرهای او بدیع و پاکیزه از کار در آمده است. این تصویرها بیشتر از آن که در طبیعت قابل لمس باشد, در ذهن و روح خواننده حس میشود و با ادراک انسانی او در میآمیزد. سهراب سپهری در میان انبوه شاعران نیمایی پیش از انقلاب, شاعری استثنایی بود که از همه جنجالها روشنفکرانه و غرب گرایانه پا کنار کشید. او برای بسیاری بهترین نمونه یک هنرمند واقعی بود. انسانی وارسته که به استعداد و توانایی ذاتی خویش تکیه داشت, تنها زیست و در این تنهایی از نیرنگ, دورویی و تقلب دور بود, گویی تمام فضیلتهای یک هنرمند اصیل و نجیب ایرانی را در خود داشت. براي اولينبار در اوزان نيمايي و شعر و ادبيات فارسي با سهراب سپهري، تقطيع افقي سطرها اتفاق افتاد كه اين را با استفاده از نوع بياني ماهابهارات ـ يكي از سه كتاب بزرگ حماسي جهان است و كتاب مقدس هندوها نيز محسوب ميشود ـ ايجاد كرده و ما در يك سطر بيش از چند مصرع را ميبينيم. اوعلاقهي زيادي به فلسفهي هندوچيني داشت و اين علاقه در آثار او به گونهاي متجلي ميشود كه بعضي از ناشيان علوم زبانشناسي را وادار به اعتراف دربارهي سبك هندي آثار خود كرده است؛ در حالي كه سهراب شاعر بيتها و غزلهاي سبك هندي نيست و او در بندهاي اشعار نيمايي خود ، به روايتگر ذهنيت نازك و اشراقي خودش تبديل شده است. اين اتفاق نيز بهطور ناخودآگاه و تحت تأثير نگاه اشراقي و تسلط او بر اين متون روي داده است؛ زيرا سهراب هيچ گرايشي به زبان نداشت و هميشه به محتوا و مضمون در آثار خود ميانديشيد؛ بههمين دليل است كه زبان در اشعار سهراب تبديل به حامل فكر و انديشههايش شده است. زبان شعري سهراب را لطيف تر از سبك هندي و همراه با ظرافتها و باريكبينيهاي اين سبك است. اگر ما با اشعار علي معلمدامغاني، جبروت شعر را لمس ميكنيم با اشعار سهراب سپهري، جمال و جلال ادبيات را درك خواهيم كرد و اين نتيجهي پيوندي است كه بين تفكرات و انديشههاي عرفاني سهراب با شعرش به وجود آمده است. بعضي اشعار سهراب فاقد انسجام شعري است اگرچه سهراب در بسياري از اشعار خود پرگويي كرده است و اگر بخشي از آن را حذف كنيم به كليت اثر لطمهاي نخواهد خورد اما در عين حال نميتوان كشف و شهودهايي را كه در اين بندهاي اضافه به مخاطب نشان ميدهد ناديده گرفت. بعضي از اشعار سهراب سپهري داراي مضامين عاطفي بسيار بالايي است كه او را به رمانتيسم نزديك ميكند ولي هيچگاه سهراب گرايش شخصياي به سبك يا نوع زبان خاصي نداشته و همواره به ارائهي تصاوير درونيشدهي خود ميانديشيد. برچسبها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+
تاريخ جمعه بیست و نهم آبان ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر
|
|
|