روانه
چه گذشت ؟ - زنبوري پر زد - در پهنه... - وهم. اين سو ، آن سو، جوياي گلي. - جوياي گلي ، آري ، بي ساقه گلي در پهنه خواب ، نوشابه آن.. - اندوه. اندوه نگاه: بيداري چشم، بي برگي دست. - ني. سبدي مي كن، سفري در باغ. - باز آمده ام بسيار، و ره آوردم: تيناب تهي. - سفري ديگر، اي دوست، و به باغي ديگر. - بدرود. - بدرود، و به همراهت نيروي هراس.
فهرست شرق اندوه
برچسبها: روانه شو به باغ کودکی سهراب, سفر عشق سهراب سپهری, سفر درون
+
تاريخ جمعه ششم فروردین ۱۳۸۹ساعت نويسنده مسافر
|
|
|