پرده
پنجره ام به تهي باز شد و من ويران شدم. پرده نفس مي كشيد
ديوار قير اندود! از ميان برخيز. پايان تلخ صداهاي هوش ربا! فرو ريز.
لذت خواب مي فشارد. فراموشي مي بارد. پرده نفس مي كشد: شكوفه خوابم مي پژمرد.
تا دوزخ ها بشكافند، تا سايه ها بي پايان شوند، تا نگاهم رها گردد، درهم شكن بي جنبشي ات را و از مرز هستي من بگذر سياه سرد بي تپش گنگ!
فهرست زندگی خواب ها برچسبها: نقاشی و عکس های سهراب سپهری, باز کن پنجره را سهراب, اهل کاشانم
+
تاريخ جمعه ششم فروردین ۱۳۸۹ساعت نويسنده مسافر
|
|
|