Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}

سپهرى در شعرهاى اولیه اش (مرگ رنگ، زندگى خواب ها، آوار آفتاب)، تحت تاثیر نیما، كم و بیش شاعرى سمبلیست است. طبیعت در شعرهاى این دوره سپهرى، مانند شعر نیما حضور دارد، اما نه با لحن و زبان ستایشگرانه یا عرفانى. طبیعت در این شعرها، طبیعت است نه تجلى ذات. از این رو زبانش به توصیف گرایش دارد، نه به تجلیل یا حتى تخییل.سپهرى در شعرهاى دوره اولش، حتى در كتاب بعدى اش (شرق اندوه) هنوز شاعرى شاخص نیست و كارهاى او اجراهایى نسبتاً ضعیف از شعر نیمایى است.

سهراب سپهرى به عنوان شاعرى صاحب سبك و داراى نگاه ویژه و شاعرى تاثیرگذار و شاخص، جایگاه واقعى خود را در شعر فارسى با شعرهاى صداى پاى آب، مسافر، حجم سبز و ما هیچ، ما نگاه به دست آورد.سپهرى در این شعرها از سمبلیسم (نیمایى) به رمانتیسیسم اوایل قرن نوزدهم اروپا عقب نشینى كرد و با در آمیختن نوعى نگاه شرقى به آن، شعرى آفرید كه به هر حال در ادبیات فارسى وجود نداشت. طنز ماجراى شعر سپهرى در همین نكته نهفته است. سپهرى برعكس نیما یا فروغ از پیشروى به سوى آینده مایوس شد و به همین د لیل شروع به پیشرفت درگذشته كرد و موفق هم شد.تناقض این گفتار، بیش از آنكه به تبیین من از شعر سپهرى مربوط باشد، به خود شعر سپهرى و بیش از آن به تناقض هاى موجود در سیر تطور و تحول اندیشه و زندگى اجتماعى ما مربوط است.

اگر در غرب، گرتیه و بودلر با انتقاد از رویكرد ستایشگرانه رمانتیك ها به طبیعت و امور طبیعى، به سمبلیسم به عنوان یكى از شاخه هاى اصلى مدرنیسم روى آوردند، سپهرى با انتقاد اعلام نشده از رویكرد رئالیستى نیما نسبت به طبیعت و امور طبیعى به رمانتیسیسم و ایده آلیسم كانتى / هگلى روى آورد و جالب اینكه از این میدان، پیروز به درآمد.

تبیین دلایل پیروزى سپهرى در این عرصه به گمان من چندان دشوار نیست و شاید بد نباشد كه برخى از جنبه هاى آن را همین جا اشاره وار بگویم.نهضت رمانتیك در اروپا در تقابل با مكتب نئوكلاسیسیسم پدید آمد. نئوكلاسیسیسمى كه براى رهایى از انحطاط هنر و ادبیات قرون وسطایى كه زیر سیطره كلیسا، اخلاق، خرافات و تعصبات مذهبى بوده راه نجات را بازگشت به دوران طلایى سوفوكل، هومر، ارسطو و اشاعه خرد و خردپژوهى در ادبیات و نقد ادبى مى دانست و این گرایش از آنجا كه با سیر تحولات فكرى، علمى و اجتماعى در اروپاى عصر نوزایى ملازم بود و از سوى آن پشتیبانى مى شد، توانست بر كرسى بنشیند.از آن پس به چیزى حدود بیش از دو قرن تجربه نیاز بود تا سویه هاى منفى تسخیر طبیعت توسط انسان (از طریق علم و فناورى) و زیان هاى ناشى از افراط در خردباورى و فقر و فلاكت ناشى از حرص مهار نشدنى بورژوازى براى كسب سود بیشتر، آشكار شود تا رمانتیك ها در برابر آن قد علم كنند و راهى براى پیوند دوباره انسان با طبیعت و احساس با خود بجویند.

رسالتى كه نظریه پردازان و هنرمندان رمانتیك براى هنر قائل بودند در سخن شیلر به روشنى بیان شده است. وى معتقد بود: «هنر، جراحات تمدن را التیام مى بخشد و ورطه میان آدمى و طبیعت و میان عقل و حواس او را از بین مى برد. هنر دوباره آدمى را كامل عیار مى كند و او را با دنیا و خودش آشتى مى دهد.»

 

تاریخ نقد جدید، رنه ولك، ترجمه ارباب شیرانى، نشر نیلوفر، جلد اول


برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ سه شنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |