اولین نرم افزار چند رسانه ای سهراب سپهری در ایران تولید شد.. لطفا کلیک کنید

 

Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 /* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin:0cm; mso-para-margin-bottom:.0001pt; mso-pagination:widow-orphan; font-size:10.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-ansi-language:#0400; mso-fareast-language:#0400; mso-bidi-language:#0400;}

 

در این مقاله مقاله می خواهم نشان بدهم که در عرفان سهراب سپهری دو اصل وجود دارد

ابتدا طبیعت بدوی که مظهر نور است و دیگری تمدن صنعتی که مظهر صنعت است . در آغاز,آدمی در دامان طبیعت بدوی زندگی می کرده و با آن یکی بوده است.سپس از نیستان نورانی ,جدا گردیده ودر قفس تمدن صنعتی اسر شده است

اکنون وظیفه ادمی رها شدن از قفس تمدن و تجدد و بازگشت به سوی ان موطن اصلی است تا بار دیگر با طیبعت بدوی یکی شود

1طبیعت پرستی(انیمیزم)

اولین تفاوت سهراب با مولانا این است که سهراب طبیعت بدودی رااز نور می داند و ان را ستایش می کند.

در حالی که مولوی دنیا را و طبیعت بدوی را از ظلمت می داند و از ان  گریزان است او می گفت این عالم از ظلمت افریده شده است(حق تعالی ضد نداشت,پس این عالم را افرید از ظمت تا نوراو پیدا شود)

از همین نکته می فهمیم که عرفان سهراب از مولانا جداست و بیشتر به سمت عرفان چینی یا دائوئیسم سوق دارد و مرشد او مولانا نیست و بلکه ژوانگ ـ زی  چینی است

ژوانگ ـ زی طبیعت بدوی را می ستاید و خواستار باز گشت به ان است در حالی که مولانا ان را بی قدر و قیمت می داند و هدفش گریز از ان است

عالم کفی است..این عالم کفی پر خاشاک است..قلب زر اندود است..یعنی این عالم کفک است,قلب است وبی قدر وقیمت است

2کاشان

طبیعت پرستی سهراب در صدای پای اب او مشهود است در این شعر سهراب از نماز در مسجد سبز طبیعت سخن گفته که موذنش باد است و بر روی گلدسته سرو دای اذان را سر می دهد . علف تکبیرة الاحرام  می گوید و موج قد قامت. نماز رو به طرف گل سرخ است سجاده دشت است و جانماز چشمه و مهر نور و کعبه بر لب اب و زیر اقاقیا بنا شده

و حجر الاسود  روشنی باغچه است

سهراب در این معبد سبز و با این طبیعت بدوی به نیایش می پر دازد

اهل کاشانم

قبله ام یک گل سرخ

جانمازم چشمه,مهرم نور

دشت سجاده ی من

من وضو باتپش پنجره ها می گیرم

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو

من نمازم را پی تکبیرالاحرام علف می خوانم

پی قدقامت موج

کعبه ام بر لب اب

کعبه ام زیر اقاقی هاست

حجر الاسودمن روشنی باغچه است

این شعر که با جمله ی اهل کاشانم شروع می شود اشاره به این دارد که کاشان همان ارمان شهر , نا کجا اباد وبهشت گمشده ی میلتون است و مولا نا ان را نیستان معرفی می کند

 ادامه دارد....

 

 


برچسب‌ها: کتاب سهراب سپهری, شعر کوتاه, شعرهای سهراب سپهری, شعر زیبا
+ تاريخ یکشنبه هجدهم مرداد ۱۳۸۸ساعت نويسنده مسافر |